نیلوفر
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





  دلداری دادن خدا به رسولش   ...

فاصبر کما صبر أولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کأنهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا إلا ساعة من نهار بلاغ فهل یهلک إلا القوم الفات ( احقاف(46)/35)
پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند و برای (عذاب) آنان شتاب مکن، هنگامی که وعده هایی را که به آنها داده می شود ببینند( احساس می کنند که) گویی فقط ساعتی از یک روز ( در دنیا) توقف داشتند، این ابلاغی است برای همگان آیا جز قوم فاسق هلاک می شوند؟!
تحقق رسالت عظیم انبیاء خاصه نبی مکرم اسلام (ص) با انواع مخالفت ها،توطئه ها، آزارها، جنگ های روانی، فشارهای گوناگون و گرفتاری های متعدد مخالفین و معاندین مواجه بوده است؛ تا جایی که این آزارها، شخصیت بی نظیری همچون انبیاء که دریای رحمت و مهربانی بودند را به ستوه آورده و از هدایتشان مأیوس می شوند و از خداوند برایشان عذاب طلب می کردند، چون کفار به جهت عناد و اصرار آنچه پیغمبر(ص) می گفت در باب معاد و غیر آن انکار می کردند، و به جهت این، غبار غم بسیار، بر خاطر عامر سید مختار می نشست و به سبب ایذاء و آزار مضطرب می گشت، از این جهت حضرت آفریدگار او را به ثبات قدم و اصطبار امر فرمود.
امر خداوند به رسول خاتم (ص)، همراه و همانند می شود به صبر پیامبران گذشته که همچون پیامبر اسلام (ص) گرفتار معاندین بودند. لذا به ایشان خطاب می آید: صبر کن همچون پیامبران «اولوالعزم» ، تا به مقصود خود نائل آیی.
تنها تو نیستی که با مخالفت و عداوت این قوم مواجه شده ای، همه پیامبران «اولوالعزم» با این مشکلات روبرو بودند و استقامت کردند. نوح(ع) پیامبر بزرگ خدا 950سال دعوت کرد اما جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند، پیوسته آزارش می دادند و به سخریه اش می گرفتند. ابراهیم (ع) را به میان آتش افکندند و موسی (ع) را تهدید به مرگ کردند و قلبش از نافرمانی های قومش پرخون بود و عیسی (ع) را بعد از آزار بسیار خواستند به قتل برسانند که خداوند نجاتش داد.
بنابراین زندگی پیامبران بزرگ خدا- خصوصاً پیامبر اسلام (ص)- بیانگر مقاومت بی حد و حصر آنها در برابر حوادث سخت و طوفان های شدید و مشکلات طاقت فرسا است و با توجه به این که مسیر حق، همیشه دارای این گونه مشکلات است، رهروان راه حق باید از آنها در این مسیر الهام بگیرند. روزهای سختی بر پیامبر (ص) گذشت، دشمنان لجوج برای نابودی او کمر بسته بودند و حتی خویشاوندان نزدیکش در صف اول مبارزه قرار داشتند، پیوسته به میان قبایل عرب می رفتند و از آنها دعوت می کردند اما کسی به دعوت ایشان پاسخ مثبت نمی داد، سنگسارش می کردند آن چنان که از بدن مبارکش خون می ریخت. آن چنان ایشان را در محاصره اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار می دادند که تمام راهها به روی وی و پیروان اندکش بسته شد، بعضی از گرسنگی تلف شدند و بعضی را بیماری از پای در آورد، یاران اندکش را شکنجه های سخت می دادند، ساحر و دیوانه اش می خواندند، خاکستر بر سرش می ریختند و … اما با تمام این احوال، صبر و استقامت را که امر خداوند بود به بهترین وجه ممکن به انجام رسانید.
صبر و استقامت بر پیروان پیامبر، خصوصاً رهبران اسلامی یک فریضه است تا از الگوی بی بدیل و حسنه پیامبر خاتم (ص) سود جویند. امام علی (ع) چنین ما را هدایت فرمودند: صبر و استقامت بر رهبران و زمامداران فریضه است. زیرا خداوند به پیامبرش فرموده : فاصبر کما صبر أولوالعزم من الرسل . و همین معنی را بر دوستان و اهل طاعتش نیز فرض کرده است، چرا که می گوید برای شما در زندگی پیامبر (ص) تأسی نیکویی بود، و شما نیز باید همگی به او اقتدا کنید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1393-10-27] [ 09:49:00 ق.ظ ]





  علت بزرگداشت اربعین حسینی   ...

 

چرادر میان همه پیامبران وائمه اطهار علیهم السلام ورسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فقط برای حضرت آقا امام حسین علیه السلام اربعین گرفته می شود؟

دلائل مختلفی ممکن است درآن باشد.که فلسفه اصلی این بزرگداشت ان شاء الله با حضور حجت حق آقا امام زمان روشن می گردد. اینطور که بزرگان فرمودند:

1- این عزاداری در اربعین امام حسین علیه السلام جنبه سیاسی داشت وبازماندگان کربلا برای رسوایی بیشتر یزید نیاز بود یکبار دیگر به کربلا برگردندو عزاداری کنند تا مردم بدانند این افراد بی گناه وبا طمع خواهی وظلم دولت غاصب وقت به شهادت رسیدند وعلت قیام آنان یورش به خلیفه مسلمین نبود بلکه برای دفاع از حق وحقوق مردم وفساد در دستگاه حکومتی وجلوه دادن باطل جای حق وامر به معروف ونهی از منکر وزنده نگه داشتن دین جدشان رسول الله  بود.

2-جابربن عبدالله انصاری به سفارش پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله اولین زائر قبر امام حسین علیه السلام در روز اربعین با آن آداب خاص به زیارت این امام همام مشرف می شود ونشان می دهد که زیارت اربعین ثواب بیش از 70 حج مقبول را دارد.

3-سر مبارک این شهدا که به شام برده  شد در روز اربعین به کربلا برگردانده شده تا در کنار بدن مبارک دفن گردیده وبه آرامش ابدی برسد.

4- اسرای کربلا با مسئولین این کاروان حضرت امام سجاد علیه السلام وخانم حضرت زینب سلام الله علیها ودیگر زنان وکودکان برای زیارت از شام به کربلا مشرف می شوند در روز اربعین همان سال وبه احتمالی اربعین سال آینده به سرزمین  کربلا می رسند ودوباره غم جانگداز آن مصیبت عظمی برایشان زنده می شود وبه پاس داشتن یاد وخاطره این عزیزان غم دیده کربلا اربعین حسینی شکل می گیرد واین زنان تا سه روز در کربلا می مانند وچنان عزاداری می کنند که نزدیک بود جانهایشان تلف شود وبه امر آقا حضرت سجاد علیه السلام کربلا را به سمت مدینة الرسول ترک می کنند.

باذکر صلوات بر شهدای کربلا والتماس دعا

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1393-09-19] [ 08:44:00 ق.ظ ]





  دختر سه ساله عاشورایی   ...

حضرت فاطمه صغری معروف به رقیه خاتون ، در غروب عاشورا بعد از شهادت پدر بزرگوارشان امام حسین علیه السلام وقتی چادرها وخیمه ها را آتش می زنند، او در میان یکی از این خیمه ها بود.یکی از دشمنان ازلشکر ابن سعد وارد شد.این دختر کوچک فکرکرد          می خواهند اوراکتک بزنندداشت فرار می کرد ولی آتش مانع فرارش بود.

راوی می گوید :این دختر کوچک وقتی دید ماقصد آزارش رانداریم فقط می خواهیم او را ازآتش برهانیم ،از ما تقاضای یک ظرف آب نمود. وقتی آب رارابه دستش دادیم از خیمه بیرون رفته ، وبه سمت قتلگاه روانه شد.صدایش زدم ای دختر مگر آب نمی خواستی پس چرا نمی نوشی ؟با صدای لرزانش جواب داد، وقتی بابابم حسین به قتلگاه می رفت به عمه ام زینب گفت .خواهرم من خیلی تشنه ام.              من می خواهم این آب را برای بابا ببرم. راوی می گوید:حرکت  این دختر قلبم رالرزاند.

وقتی اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام از بیابان عبور می کردند به قصر بنی مقاتل رسیدند . بخاطر اینکه جوعمومی خراب نشود اسرا رااز بیابان خشک وبی آب وعلف عبور می دادند. وبه علت گرمای فراوان وآفتاب سوزان روزها استراحت می کردند وشبها راه می رفتند. لشکریان یزید ملعون برای خود چادر وخیمه برپا می کردند ودر زیر سقف آن استراحت می نمودند وزنها وبچه های بی گناه همراه آقا امام سجادعلیه السلام زیر تابش گرم آفتاب روی زمین باید استراحت می نمودند. وگاهی زیر تکه سنگی   ویا علف بلندتری دراز می کشیدند .

سربازان دشمن فکرکردند در بیابابن گم شدند،  واز آنجایی که حال عمومی آقا امام سجاد علیه السلام زیاد مناسب نبود وگرما نیز آن راتشدید نمود با عجله کردن لشگر دشمن کار سر شماری زنان وکودکان از دست حضرت زینب سلام الله علیها در رفت .وبا کمک خواهرش وزنان محارم آقا امام سجاد علیه السلام رابالای شتر بی کجاوه خواباندند. چند ساعت راه رفتند ،ویک جا سر آقا  امام حسین  علیه السلام راکه برروی نیزه بود به زمین چسباندند. وهر کاری کردند نیزه از زمین جدا نمی شد . علت را از همدیگر پرسیدند کسی قدرت جواب نداشت. تا اینکه از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند. حضرت فرمود عمه جان بچه ها را سرشماری کن.

حضرت زینب سلام الله علیها دیدند حضرت رقیه علیه السلام در بین بچه ها نیستند.رو به برادرزاده اش نمود ،وای رقیه جانم کجاست .در این بیابان گم شده ،الان که شب شده نکند حیوانات درنده وحشی اورا بخورند؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: ببینید سرمبارک پدرم به کدام سمت هست ،به همان سو بروید خواهرم راپیدا کنید.

زید بن غیث مامور گشتن شد .به همان مکان استراحت روزانه که رسید دخترک کوچک تازه از خواب بیدارشده بود وبا ترس ولرز وگریه بابایش حسین علیه السلام راصدا می زد. وزید با شلاقش برسروروی او زد وبا صدای وحشتناکش داد می زد که چراجا ماندی ومارا خسته کردی؟

راوی می گوید: به زید گفتم این دختر فقط سه سالش هست وبه قدر کافی هم ترسیده ، خدا راخوش نمی آید که با شلاق محکم برسروروی او بزنی؟

دختر کوچک گریه می کرد ومی گفت .بابام گفته الان می آیم دنبالت وتو رامی برم پیش عمه زینب….ودر حالیکه بازویش شکست ، وصورتش هم کبودشده بود مثل مادربزرگش حضرت فاطمه زهرا علیه السلام، جانباز وشهیده کربلا شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1393-08-27] [ 10:03:00 ق.ظ ]





  ارزش اشگ برای امام حسین علیه السلام   ...

ممکن است برخی فکرکنند که چرا بعداز هزار وسیصد واندی از گذشت زمان وقوع واقعه کربلا چرا باید هرسال این وقایع تکرار گردد،

ومیلیون ها انسان در این مرور زمان رخت عزاپوشیده وبرسر وسینه بکوبند به مانند اینکه این واقعه در دیروز رخ داد.

آری به فرموده خداوند متعال در حدیث قدسی (( درزیارت عاشورا))،این مصیبت عظمی در شرح حوادث  جهان بی نظیر است

ودیگرتکراری ندارد.

پس بزرگ داشتن این واقعه عظیم وبی همتا اثرات معنوی خاصی برصاحبان عزا  عطا می گردد، که دیگر عبادات ممکن هست

همچون اجروپاداشی نداشته باشند.

آری امامی که باتمام وجودش وکل دارائی اش عندالله می شود وفی الله می گردد،حقی عظیمی برخالق هستی پیدا می کند ،

که مقداری از آن حق خود رابا پیروان وشیعیان اش قسمت می کندکه بخشی از آن  پاداش دنیوی  است ،

یعنی سرور وشادی پس از اشگ ریختن وعزاداری وسبک بال شدن وپرواز معنوی وروحانی  می باشد .

واگر خداوند اجر ومزدی غیر این در نظر می گرفت حق صاحب این حادثه وواقعه عظمی اداء نمی گردید.

وخود خدا می داند که چه اجر وپاداش بزرگی در آخرت به عزاداران ،خالق هستی عطا می کند.      

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-08-19] [ 11:06:00 ق.ظ ]





  رسالت زینبی در عاشورای حسینی   ...

سلام بربی بی دو عالم ،شیر زن کربلا حضرت زینب سلام الله علیها

در هنگام ورود به سرزمین نینوا در لشکر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواهر آن حضرت ،زینب کبری سلام الله علیهادر کاروان حضور داشتند.

که بسیار مورد احترام این 5 برادر بودند .

اگر می خواستند از مرکب پیاده شوند پله های کجاوه اش پاهای مبارک اباالفضل عباس علیه السلام بود.

وحضرت علی اکبرعلیه السلام دستان مبارکش را می گرفتند وبرادران دیگر دورش حلقه می زدند تا از نگاه چشمان نامحرم در امان باشند این سفارش

پدرش حضرت امیر المومنین علیه السلام بود که اینچنین از دخترش مراقبت شود.

غروب روز یازدهم محرم فرارسید  قرار هست این کاروان باقیمانده به عنوان اسیران جنگی به کوفه برده شود .

حضرت زینب  سلام الله علیها همه زنان وکودکان را سوار برمرکب  می کند وخود نیز باید براین مرکب سوار شود.

زینب کبری سلام الله علیها هیچ محرمی جز امام زین العابدین علیه السلام که درآن زمان به امر خداوند در بستر

بیماری بسر می برد ،ندارد. نگاهی به بدن های پاره پاره می کند از ته قلبش یک آهی می کشد که داداش هایم کجایید که زینب تان اینچنین بیچاره شده ؟

وقدرت سوار شدن بر مرکب  راندارد ،وعفت وحجاب وعفاف هم اجازه کمک از نامحرم نمی دهد.به سختی با تلاش فراوان برمرکب سوار می شود و

آنچنان زببا در مقابل دشمن ایستادگی می کند که دشمن را به عجز در می آورد .به مانند این است که او در راه سفر حج تمتع است .

به موقع با صلابت در کوفه وشام سخنرانی می کند که مردم کوفه پنداشتند علی علیه السلام یکبار دیگر زنده شده است .

انگار نه انگار که این زن مصیبت دیده است .وبه موقع نیز گریه وزاری وعبادت می کند ،که دشمن عاجزانه مجبور به ترک اسارت می نماید.

آری این شیر زن کربلا ، عقیله بنی هاشم ؛مفسر بزرگ قرآن ، بدون اینکه دست از حجاب وعفاف بردارد در صحنه اجتماع شرکت می کند ،

وپرچم دارسرخ نهضت کربلا می گردد. که اگر زینب  سلام الله علیها نبود کربلا در کربلا باقی می ماند.

درسهای زیادی از مکتب زینب سلام الله علیها می شود گرفت:

1- عالم بودن   2- حجاب وعفاف    3-  حضور سیاسی و دینی در اجتماع    4-  افشاء ظلم توسط بانوان  5- تربیت صحیح فرزندان   6- عاشق ولایت وخط رهبری بودن و….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1393-08-14] [ 08:35:00 ق.ظ ]





  هفتم محرم   ...

سلام برعاشوراییان وسلامی به گرمی خاک کربلا یرحادثه آفرینان آن دیار غریب،

السلام علیک علی الحسین وعلی علی بن حسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین

یک بار دیگر هفت محرم فرارسید ویک بار دیگر رشادت های این شیر مرد کربلا که در ایثار وفداکاری ،در جانفشانی ورشادت هنوز در

جهان نظیری پیدانکرد ونخواهد کرد .ومادری مثل ومانند عباس بن علی رانخواهد زایید تا اینچنین به ولی ومولا وامام واربابش فداکاری کند.

هرسال که محرم تکرار می شود روز هفتمش یک صفای دیگر دارد به مانند این هست این تکه از محرم راجدا بریده اند ودر تاریخ نصب

کرده اند .عباس جان ای یار باوفای حسین (ع) آیا مادرت فاطمه اینچنین آموزشت داد یا این درس را در مکتب ام البنین آموختی ،وفا وایثار تا

چقدر ،تا کجا مگر می شود آدم زمینی اینقدر بامرام وباوفا باشند .آیاتو زمینی بودی ویا از آسمان آمده ای.

عباس جان تورا به کدامین مادرت قسمت دهم که در قیامت دستمان رابگیر ودر دنیا نیز رهایمان نکن.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1393-08-10] [ 08:47:00 ق.ظ ]





  عید اکمال دین   ...

درچشم جهان یگانه مرد علی است                                             تفسیرطلایه دار درد علی است

مافوق تصور است این مرد سحر                                              چون مصرع منحصر به فرداست علی

عیدسعید غدیروروز اکمال دین واتمام کل نعمت خداوند برجهان هستی برمسلمین جهان بخصوص شیعیان وشیفته دلان راه ولایی مبارک .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1393-07-19] [ 08:37:00 ق.ظ ]





  معجزات امام هادع (ع)   ...

عبدالله الرحمان یکی از شهروندان اصفهانی بود، از مال دنیا چیزی نداشت ،ولی سروزبان خوبی داشت وخوب صحبت می کرد .

عده ای از شهروندان اصفهانی برای دیدن متوکل عباسی وارد کوفه شدند از قرار معلوم به سرزبان خوب عبدالله الرحمان اورانیز با خود همراه کردند.

وقتی به کوفه رسیدند ،دیدند مردم برای دیدن بزرگی دو طرف به صف ایستاده اندوجوانی خوش برورو سوار بر اسب در حال عبور هست

.از مردم پرسید این جوان کیست؟ جواب شنید او علی النقی از نوادگان پیامبر خداست برای معرفی خود به محکمه متوکل می رود وامکان

دارد که متوکل امروز او را بکشد ، من که زیبایی و مهربانی واخلاص را در چهره اش دیدم با اینکه او را نمی شناختم برای سلامتی اش

واینکه از گزند متوکل در امان بماند دعا کردم .وقتی جوان سواره از کنارم عبور می کرد با اینکه کسی را نگاه نمی کرد وفقط به یال اسبش

می نگریست ، رو به من کرد وگفت خدا دعایت را مستجاب کرد.این حرف او در دلم اثر گذاشت وعاشق وشیفته اوشدم بعد به سراغش رفتم

واو نیز برایم دعای بسیارکرد.وقتی به اصفهان برگشتم از شیعیان واقعی او شدم ،وخداوند ثروت بسیاری به من عنایت کرد ودارای باغها

وخانه ها واموال زیادی شدم وهمه این برکات از وجود فیض امام هادی علیه السلام است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1393-07-15] [ 11:01:00 ق.ظ ]





  شکافنده علم   ...

شهادت مظلومانه پنجمین امام واختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقرعلیه السلام برامام زمان علیه السلام

ورهبرعزیز انقلاب ورهروان آن حضرت تسلیت باد.


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1393-07-09] [ 09:07:00 ق.ظ ]





  شهادت امام جواد (ع)   ...

السلام علیک یا ابا جعفر محمد بن تقی علیه السلام ؛ یک بار دیگر یک مظلومی در نهایت عصمت وطهارت

از خاندان پاک وسلاله پیامبران ؛یک  جوان نجیب وباسرشت ؛توسط نقشه شوم همسرش به دیار باقی شتافت وبه لقاء الله  پیوست.

ای مظلومترین مظلومان که سرشتت پاک وعطروجودت طاهرهست به کدامین گناه نکرده دشمن شوم وخونخوارت؛

اینچنین ظالمانه شمارا درسن جوانی به شهادت رساند ،راهت گرامی وپررهرو باد .

وشهادت نهمین اختر آسمان ولایت را بر امام زمان ونایب بر حقش رهبرمعظم انقلاب  ورهروان آن حضرت تسلیت باد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-06-31] [ 10:46:00 ق.ظ ]





  یاد یار   ...
    • سلام برآن بانوی فرهیخته وبا کرامت ،سلام برآن عاشق دلباخته ولایت فاطمه
    • معصومه (س) شافی جنت وزینب ثانی آن شهیده راه ولایت که بسان جده اش زهرای
    • اطهر (س) درراه حق شهد شیرین شهادت رانوشید وبه دیدار یا نرسید .

ولایت باسعادت فاطمه معصومه (س) بردلباختگان ورهروان ولایی عشق مبارک باد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1393-06-04] [ 08:30:00 ق.ظ ]





  عنوان مقاله: سیمای زن در نظام آفرینش تهیه وتنظیم : فاطمه پورمهدی امیری   ...

الله

عنوان مقاله:

 

سیمای زن در نظام آفرینش

 

 

تهیه وتنظیم :فاطمه پورمهدی امیری

 

 

 

تابستان 92

 

 

سیمای زن در نظام آفرینش

 

 

مقدمه

از نكات روشن انقلاب اسلامي در جامعه ايراني، دگرگوني ملاك‏ها و معيارها و سنجش‏ها بود كه توسط حضرت امام خميني(ره) صورت گرفت. در سايه اين انديشه، به تبع، جايگاه زن هم دگرگون شد و او جايگاه خود را در نظام آفرينش يافت.

در يك سير تاريخي صحيح براي آنكه قدر و مرتبت اقدام انقلاب اسلامي در اصلاح وضع و موقعيت زن و احراز شخصيت و حرمت و منزلت اجتماعي و اخلاقي براي او؛ اعاده شأن و حيثيت و كرامت و عزت وي؛ به درستي معلوم شود, بايد حال و روز خاصه زن در عصر پيش از انقلاب و جهان آن روز را در نظر آورد

در قرن اخير يكي از اهداف استعمار غرب در ايران، تهاجم به ارزش‏هاي ديني، سنتي از جمله حجاب زن بوده است. اقدام رضاخان عليه پوشيدگي زنان به تقليد از فرهنگ غرب نشانه عملي و خشن اين تهاجم فرهنگي بود. اهداف اين حركت از آن ناشي مي‏شود كه با استقرار سلطنت پهلوي و تثبيت آن در حقيقت دوره اجراي سياست مذهب‏زدايي و استحاله فرهنگي از طريق فرهنگ تجددگرايي در دستور كار هيئت حاكمه قرار گرفت

جامعه ايران براي تبديل شدن به جامعه‏اي بي‏هويت و غير مولد بايد از فرهنگ و ارزش‏هاي سنتي و اسلامي تهي مي‏شد، از آن جایی که به دليل ريشه‏ دار بودن تفكر و تقيدات مذهبي و عرف و سنن ملي سياست مذهب‏زدايي با مشكلات جدي و مقاومت اجتماعي مواجه بود، بنابراين دولتمردان رژيم، همانند تجربه اروپا، تهاجم به مذهب را از طريق رواج سكولاريزم و تحقير نمادهاي ديني و سنن ملي آغاز كردند 

اسين سير هر روز به شدت مسير خود را طي مي‏كرد و مي‏رفت تا سراسر حيات بشري را فرا گيرد كه خوشبختانه با طلوع انقلاب الامی بامانع جدی مواجه شد

امام خميني(ره) علاوه بر نفي شيوه‏ها و مواضع در اين عرصه، و علاوه بر گسترش و هدايت ديد جامعه و ابعاد آن، افق ديد زن را وسيع كرد و حركت زن به سوي كمال را سرعت بخشيد و اين كار عاملي شد تا زن ايراني متحول شد و راه صحيح را شناخت 

کلیدواژه:زن، سیما زن، آفرینش،نظام آفرینش

 

 

جایگاه زن درنظام آفرینش

زن به عنوان نيمى از پيكره اجتماع و نقش تعيين‏كننده‏اش در بقا و گسترش نسل انسانى و پرورش و تربيت فرزندان و مانند آن، هميشه مورد توجه انديشمندان بوده است. نمى‏توان در تاريخ از انسان سخن گفت، ولى از زن سخن نگفت. در طول تاريخ، زن پا به پاى مرد در فراز و نشيب‏هاى زندگى و سازندگى مطرح است. گاه به طور مستقيم و گاه با ترغيب مردان و ايجاد انگيزه‏هاى لازم در آنان، نقش سازنده خود را در تاريخ انسانى نشان داده است.

        با اينكه زن هميشه در كنار مرد، در تمدن‏سازى و رشد و شكوفايى جوامع انسانى  مستقيم يا غير مستقيم  نقش آفرين بوده است، ولى از دير زمان، مورد داورى‏هاى غيرمنصفانه نيز قرار گرفته است. بسيارى از  انديشمندان و كارشناسان علوم انسانى و اجتماعى يا نخواستند و يا نتوانستند، نقش حقيقى و جايگاه واقعى زن را در پيكره انسانى بشناسند .بررسى ديدگاه قرآن كريم درباره جايگاه زن در نظام خلقت و روشن ساختن مقام و منزلت انسانى او هدفى است كه در اين مقاله دنبال مى‏شود .

قرآن كريم در نخستين آيه از سوره نساء مى‏فرمايد: يَاَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا .

وهمین “نفس واحد"است باعث اختلاف نظرهای زیادی درجامعه بشریت شده بعضی می گویند «حوّا از دنده آدم و يا دنده چپ وى آفريده شد» رواياتى است كه برخى از آنها مى‏گويند: «حوّا از باقيمانده گل آدم آفريده شد» و برخى نيز مى‏گويد: «به صورت نو ظهور آفريده شد.                                                                                                  امااین نظریات ازسوی علما کاملاردوتکذیب می شودوبنابرآیات واحادیث نتيجه مى‏گيريم كه حوّاء از دنده چپ آدم و از بخشى از اندام او آفريده نشد. بلكه خدايى كه آدم ابوالبشر را آفريد، براى تكميل و تكثير نسل انسانى، از همان نوع و گوهر، انسانى ديگر به عنوان همسر و جفت براى وى آفريد كه هر يك براى ديگرى آرامش روحى به ارمغان    مى‏ آ ورد.

علاوه بر اين‏كه روايات «آفرينش حوّاء از دنده آدم» هماهنگ با توراتِ تحريف شده است و بوى «اسرائيلى» بودن از آنها كاملاً احساس مى‏شود.بازهم دشمن ودسیسه هایش نمی دونم کی مامی خوایم رنگ وبوی آرامش روببینیم وحس کنیم .

 

آزادى به شيوه غربى

زنان در پرتو اسلام با سعادت و رفاه زندگى مى كردند حقوق و مسئوليتهائى داشتند و خلاصه كمبودى در كار نبود تا اينكه تمدن غربى آمد و زن را محروم از دو حق ديد:

۱- آزادى بى قيد و شرط كه زن را در همه چيز از جمله در رفت و آمد به كاباره ها سينماها استخرها و مدارس مختلط آزاد نمود همچنين حق بى بند و بارى بى حجابى حضور در مجالس فساد و آزادى در لذتهاى مبتذل را به زنان واگذاشت و از طرفى هرگونه دعوت به وقار حشمت حياء عفت فضايل انسانى و اخلاق پسنديده را ارتجاعى و منافى با آزادى شناخت.

۲- حق دخالت در فعاليتهاى سياسى مثل رياست جمهورى وزارت استاندارى شهردارى و غيره… به اين دليل كه چرا زن از اين مناصب محروم باشد حال آنكه هيچ فرقى با مرد ندارد؟ آيا اين محروميت ركود و بازگشت به قرون جاهلى تاريك نيست حال آنكه دوران معاصر دوران علم و پيشرفت است؟! ما مى خواهيم اين باصطلاح دو حق!! را انتقاد كنيم و فعلا نمى خواهيم بگوئيم كه حق اول فساد و بدبختى است نه حق و آزادى و اينكه حق دوم دروغ و فريبكارى است چون موافق با طبيعت عاطفى زن نبوده و خود امتهائى كه دعوت به سوى آن دارند آن را تحريم مى كنند و زن را قابل اين مناصب نمى دانند و لذا آيزنهاور خروشچف مكميلان دگل روزولت چرچيل استالين و ديگر رؤسا و سردمداران اين امتها هيچكدام زن نبودند. بلكه مى خواهيم يك واقعيت را بيان كنيم كه فعلا زن در پرتو قوانين غربى به كجا رسيده؟ آنهم بعد از اينكه كمال احترام و آزادى شايسته را در پرتو قوانين اسلامى داشت تا ببينيم كه در اثر قوانين و مقررات كفر چگونه زن و بدنبال او زندگى خانوادگى سقوط كرده و از هم پاشيده شد.

و سپس اين سؤال را از حاميان غرب مى پرسيم: كه آيا زن در پرتو قوانين خود ساخته شما رفاهيت بيشتر و سعادت و زندگى بهترى دارد يا در پرتو اسلام؟

خوشبختانه عده اى از غربيان منصفانه به مقام زن در اسلام شهادت مى دهند. مثلا آقاى (سيديو) مى گويد: (قرآن كه قانون اساسى مسلمين است مقام زن را بجاى اينكه پائين آورد بالا برده است و (محمد) سهم دختر را در ارث معادل نيمى از سهم برادرش قرار داده با وجودى كه دختران قبل از اسلام هيچ حقى از ارث نداشته اند). و آقاى (گوستاولوبون) مى گويد: (اسلام مقام اجتماعى و شخصيت زن را به جاى پائين آوردن خيلى بالا برده بخلاف ادعاى بسيارى كه خلاف اين شده و قرآن بهتر از قوانين اروپائى ما حقوق ارث به زنان اختصاص داده بنا بر اين اينجا مى توانيم گفته مان را تكرار كنيم كه: اسلامى كه بسيار مقام زن را بالا برده از پائين آوردن شخصيت او مبراست و نه تنها اسلام مقام زن را بالا برده بلكه اضافه بر اين اسلام اولين دينى است كه چنين كرده به اين دليل كه تمامى اديان و امتهائى كه قبل از عربها آمده اند نسبت به زن بدى كرده اند).

 

موقعیت زنان در عربستان پیش از اسلام

زنان در آیین‌های دینی عربستان پیش از اسلام، نقش تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند؛ در عربستانسه ایزدبانویمهم به نام‌های لات، مناتو عزیمورد پرستش بودندو گروهی از زنان از جمله لکعاء بنت عیصدر کعبه به خدمت بت‌ها مشغول بوده‌اند.

چندشوهریدر عربستان پیش از اسلام، کاملاً رایج بود. در قرآن، از زنده به گور کردن فرزندان دختر در عربستان قبل از اسلام، سخن رفته است.از احادیث و تواریخ نیز برمی‌آید که این عمل در جامعه عرب قبل از اسلام، کاملاً رایج بوده است.

با این حال، راه زنان برای دست یافتن به مزایای اجتماعی هرگز بسته نبوده‌است. خدیجه دختر خویلدثروتمندترین زنان قریش بودو هند دختر عتبهبسیار قدرتمند بود و در احددر کنار مردان علیه سپاه اسلاممی‌جنگید.

موقعیت زنان در عربستان در صدر اسلام

با ظهور اسلام، زنده به گور کردن دختران که از آداب عرب بود، کنار گذاشته شد،در پیمان ازدواج به جای این که پدر دختر به دامادش کابین بپردازد، مقرر شد که شوهر به همسرش مهریهبپردازد. زنان حق مالکیت فردی به دست آوردند و حق میراث برای آن‌ها در نظر گرفته شد، در حالی‌که پیشتر فقط خویشاوندان مذکر حق ارثبردن داشتند.به این صورت، با ظهور اسلام موقعیت اجتماعیزنان پیشرفت کرد. همچنین پیامبر اسلامبر حسب فرمان إلهی در آیه دوازده سوره ممتحنهبا شرایط معینی با زنان بیعتفرمود و بر مبنای آن بیعت، زنان را در امور سیاسیو شوون اجتماعیو اقتصادیشریک ساخت.

 

نقش زنان در قرآن

یکی از زنانی که در قرآناز وی نام برده شده‌است، مریم دختر عمراناست؛ قرآن برخلاف انجیلحوادث زندگی مریم را از ابتدای تولد او دنبال می‌کند، و این‌که زکریاسرپرستی او را برعهده گرفت.در قرآن آمده‌است که از نزد خدا به مریم روزی بی‌حساب می‌رسید.همچنین در قرآن، مریم بر تمامی زنان جهان برتری یافته‌استروح‌القدسبر مریم نازل شده و فرزندی به نام عیسی به وی بخشید و مریم باکره، به عیسی حامله شد.

قرآن، نام همسر آدمرا مشخص نکرده‌است؛ هرچند در روایات نام حواآمده‌است. خداوند، نخستین زوج انسانی را از نزدیک شدن به درخت منع فرمود. در قرآن، شیطانآن مرد و زن را وسوسه کرد و آن دو نافرمانیِ خدا را کردند و به کیفر خدایی گرفتار شدند.بنابراین، در قرآن سخن از این که همسر آدم، وی را اغوا کرد و او را به خوردن از میوه ممنوعواداشت، نرفته‌است؛ و هر دو در گناه نخستینبه اندازه‌ای برابر مقصر دانسته شده‌اند.

بنا به قرآن، سارهزن ابراهیمهنگامی که میهمانان خدا مژده ولادت پسری را به او می‌دهند، می‌خندد و با آن‌ها گفت‌وگو می‌کند.

قرآن، اشارات گذرایی به مادرو خواهر موسیو همچنین دختران شعیبو نیز به همسر فرعون که موسی را پذیرفتدارد و آن سه را به زنانی مؤمن می‌داند.

در سوره نمل، داستان سلیمانو ملکه سباآمده‌است. نام ملکه سبا در قرآن مشخص نشده‌است، اما در تفاسیر و احادیث نام بلقیسذکر گردیده‌است. قرآن ملکه سبا را ملکه‌ای توصیف می‌کند که از هر چیز به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت، او دعوت سلیمان را می‌پذیرد و نزد او می‌آید و با سلیمان تسلیم خدا می‌شود.

دیگر زنانی که در قرآن، به آن‌ها اشاره شده‌است؛ دو تن از همسران پیامبر اسلام هستند. مفسرین بر این که آن‌دو عایشهو حفصهبودند، اتفاق دارند. قرآن آن دو را به خاطر فاش کردن رازی که پیامبر به یکی از ایشان سپرده بود، سرزنش کردهو به توبه دعوت نموده‌است.

از همسر نوحو همسر لوطهم‌چون دو نمونه از کسانی که کفر ورزیده‌اند، یاد می‌شود. آنان به همسران خود که مردانی نیک بودند، خیانت ورزیدند و به آتش دوزخ فرستاده خواهند شد.

نقش زنان در اسلام

از ابوهریره روایت شده‌است که مردی به نزدیک رسول‌الله آمد و گفت: یا رسول‌الله، از مردم چه کسی را خدمت کنم؟ رسول گفت: مادرت را” مرد گفت: دیگر چه کسی را؟ رسول گفت: مادرت را. مرد بار دیگر پرسید: پس از او چه کسی را؟ رسول گفت: “مادرت را” چون برای بار چهارم مرد پرسید: دیگر چه کسی را خدمت کنم؟ رسول گفت: “پدرت را

قرٱن، مردان را قیم و سرپرست زنان و مسؤول حفاظت از آن‌ها می‌داند.

مردان مسلط بر زنان و سرپرست ایشان‌اند چرا که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده‌است؛ پس مردان از اموال خویش به زنان نفقه دهند و زنان شایسته و مطیع و حافظان خانه در غیاب شوهر باشند و آن‌چه خداوند به نگهداری آن دستور داده، نگه‌دارند.

با این که در قرآن، مرد بر زن تسلط دارد؛ مردان به مهربانی و نیکویی با زنان توصیه شده‌اند.

با زنان به نیکویی بگذرانید، اگر چه خوش‌آیند شما نباشند. چه بسا چیزها که شما را ناخوش‌آیند باشد، و خداوند برای شما، در آن نیکویی بسیار نهاده است.

پیامبر اسلام، در آخرین خطبه خویش در حجةالوداعنیز بر نیکویی پیش گرفتن با زنان تأکید کردند:

ای مردان، با زنان خویش به نیکی رفتار نمایید و با ایشان مهربان باشید؛ چرا که آن‌ها شریک شده و یاری‌کنندگان شما در دین هستند.

جدایی جنسیتی

يكي از لوازم حضور زنان در اجتماع، ارتباط گفتاري آنان با مردان نامحرم است كه ممكن است به يكي از صورت‌هاي گفت‌وگو، پرسش و پاسخ و سخنراني باشد. سؤال اصلي اين است كه اين ارتباط از نظر كتاب و سنّت چگونه است؟ آيا زنان مجازند با مردان ارتباط گفتاري به هر يك از صور ياد شده داشته باشند؟ و در صورت جواز، آيا در كيفيت اداي كلمات نيز مي‌توانند به هرگونه سخن بگويند يا بايد مقرّراتي را رعايت نمايند؟ و در هر صورت، آيا بايد به مقدار ضرورت اكتفا كنند يا در اين مسئله نيز محدوديتي ندارند؟

با مراجعه به كتاب و سنّت و مشاهده نقل‌هاي قرآن از گفت‌وگوهاي انبيا عليهم‌السلام با زنان و گفت‌وگوي برخي از زنان نمونه و پاك‌دامن با برخي از مردان غيرمحرم و با مراجعه به رواياتي كه راويان زن از پيامبر و ائمّه اطهار عليهم‌السلام نقل كرده يا مسائلي را از آنان پرسيده و جواب شنيده‌اند، به اين نتيجه مي‌رسيم كه اصل ارتباط گفتاري زن و مرد نامحرم به يكي از صورت‌هاي ياد شده بدون قصد لذت اشكالي ندارد. اما بر اساس آيه «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»(احزاب: 32) بايد اداي كلمات و طرز سخن گفتن به گونه معروف و دور از هرگونه عشوه‌گري باشد تا زمينه فساد و ارتباط نامشروع فراهم نشود. همچنين در سخنان خود بايد، به مقدار ضرورت بسنده كنند و از به درازا كشيدن كلام و ردّ و بدل   کردن مطالب غيرضروري پرهيز نمايند

 

اسلام، اختلاط بین زنان و مردان نامحرمرا ممنوع کرده‌است. خلوت کردن زن و مرد بیگانه در اسلام، حرام است. البته جدایی جنسیتی در اسلام، به معنی نفی هرگونه رابطه اجتماعی زنان و مردان و حذف زنان از اجتماع نیست. برای نمونه، در صدر اسلام خدیجه دختر خویلدمال‌التجاره‌ای را به محمد) ص ) سپرد و آن دو پیش از آن که با یک‌دیگر ازدواج کنند، با هم مبادلات اقتصادی داشتند.

در برخی کشورهای اسلامی، مانند عربستان سعودیجدایی جنسیتی شدیدی وجود دارد. در زمان حکومت طالباندر افغانستان، جدایی جنسیتیدر جامعه اعمال شد. حتی در جوامعی که منعی برای روابط اجتماعی زنان و مردان وجود ندارد، در مساجد زنان و مردان از هم جدا هستند.

فمینیسم اسلامی

فمینیسم اسلامی توسط تعدادی از دین‌شناسانمسلمان که خود را فمینیستنیز می‌دانند شکل گرفته است.
فمینیست‌های مسلمان معتقدند آیات زیادی از قرآنبرابری زن و مرد را تایید می‌کنند و تفسیرهای حاوی مفهوم برتری مذکررا انعکاس دهنده فرهنگ مردسالارانهپیش از قرآن و ترکیب فقهکلاسیک با مفاهیم و رفتارهای مردسالارانه آن زمان می‌دانند.
روش‌شناسیپایه فمینیسم اسلامی شامل روش‌های کلاسیک اجتهاد (بررسی استقلال منابع دینی) و تفسیراست و علاوه بر این دو روش، روش‌های تحلیل زبان‌شناختی، تاریخی، تحلیل ادبی، جامعه‌شناختی، مردم‌شناختیو… نیز به کار گرفته می‌شوند..

ارث

در تقسیم ارث بر اساس قرآن، در صورتی که شخص متوفی والدین نداشته باشد و فرزندان پسر و دختر داشته باشد، پسر دوبرابر دختر ارث می‌برد. و اگر والدین متوفی زنده باشند، هر یک از پدر و مادر یک‌ششم ارث و فرض دختر نصف آن خواهد بود. نابرابری در تقسیم ارث در اسلام، ظاهراً به این دلیل است که مرد مکلف به تأمین هزینه‌های زندگی همسرش است.

ازدواج

قرآن، اجبار در ازدواج را ممنوع کرده و رضایت طرفین در ازدواج را شرط دانسته‌است.محدودیت سنی برای ازدواج در اسلام وجود ندارد، هرچند گفته شده‌است که نمی‌توان با زنان پیش از رسیدن به نه سالگی ازدواج کرد.

ازدواج مردان مسلمان با زنان مشرک و زنان مسلمان با مردان مشرک ممنوع شده‌است.زنان مسلمان نوگرویده و مهاجر از ازدواج با مشرکان منع شده‌اند، و اگر در زمان گرویدن به اسلام، شوهر داشته باشند، نمی‌باید نزد همسرانشان که بر شرک باقی مانده‌اند، بازگردند.مردان مسلمان، مجازند با زنان اهل کتابیعنی زنان مسیحی، یهودی، صابئی و زرتشتی ازدواج کنند؛اما زنان مسلمان حق ازدواج با مردان اهل کتاب را ندارند. ازدواج مرد زناکار، با زنان پاک‌دامن مسلمان و ازدواج زن زناکار با مردان پاک‌دامن مسلمان ممنوع شده‌است.

چندهمسری در شرایط خاصی جایز دانسته شده‌است؛ چندشوهریدر اسلام ممنوع است، اما چندزنیمشروع دانسته می‌شود. قرآن، تعداد همسران مشروع دائم برای یک مرد را چهار همسر معین کرده‌است.زنانی که یک مؤمن می‌تواند با آن‌ها رابطه جنسی مشروع داشته باشند، علاوه بر این زنان، زنانی هستند که در جنگ به اسارت گرفته شده‌اند.

ظاهراً آزادی‌های ویژه‌ای در ارتباط با تعداد زنان و شرایط نکاح برای پیامبر تلقی گردیده است.چنان که پیامبر اسلام، پس از مرگ خدیجهنه بار و به روایتی سیزده بار ازدواج نمود.هم‌چنین احکام مربوط به خویشاوندی نسبی به گونه‌ای است که مانع ازدواج یک مرد با همسر مطلقهٔ فرزند خوانده‌اش نمی شود همچنان که محمد با همسر مطلقه فرزندخوانده‌اش زیدازدواج کرد. ازدواج با همسران پیامبر پس از وی نیز ممنوع گردیده است و به همین دلیل از زنان پیامبر با تعبیر أمهات‌المؤمنینیاد می‌شود که به معنی مادران اهل ایمان است.

مهریه

در پیمان زناشویی، از مرد انتظار می‌رود هدیه‌ای به زن ببخشد. این هدیه، در صورت درخواست زن باید بلافاصله به وی داده شود. از این هدیه، در اصطلاح قرآن، با نام صداقیاد می‌شود.برخی پیشوایان شیعه، زنانی را با تعیین مهریه‌های گران‌قیمت حاضر به ازدواج می‌شوند، شوم دانسته‌اند.

زندگی زناشویی

قرآن محبت و مودت بین زن و شوهر را نشانه خدا دانسته‌است.قرآن، تأمین هزینه زندگی خانواده از جمله خوراک، پوشاک، مسکن و آن‌چه برای رفاه و آسایش همسر و فرزندان ضرورت دارد را برعهده مرد گذاشته است. نفقهدر اسلام، انجام وظایف همسری‌است و اگر زن ثروتمند هم باشد، این تکلیف برعهده مرد است. هم زن و هم مرد وظیفه دارند نیازهای جنسی یک‌دیگر را ارضا کنند. از شوهران خواسته شده که با زنان خود مهربان باشند.

اطاعت از شوهر برای زنان واجب دانسته می‌شود، جز در مواردی که شوهر امر به انجام گناهی کند.از زنان خواسته شده‌است که بر خوی بد شوهران خود صبر کنند.تدبیر امور خانه، که امروزه از آن با نام خانه‌دارییاد می‌شود، برعهده زن قرار گرفته‌است.زنان حق ندارند بدون رضایت شوهران، روزه مستحبی بگیرندزنان باید برای خارج شدن از خانه از شوهرانشان اجازه بگیرند.

در قرآن، محدودیتی برای سفر زنان به تنهایی ذکر نشده‌است. هرچند، بسیاری از مسلمانان اهل‌سنت سفر زنان را بدون همراهی محرم، حرام می‌دانند. در مذهب حنفی، مسافرت زن به تنهایی ممنوع است اما مسافرت گروهی از زنان با یک‌دیگر جایز شمرده می‌شود.منعی برای رانندگی زنان، در قرآن و سنت وجود ندارد. امروزه در همه کشورهای اسلامی به جز عربستان سعودی، حق رانندگی برای زنان به رسمیت شناخته می‌شود.

 

طلاق

از شومترین  حلالها در قرآن طلاق می باشد وطبق روایت معصومین با هر طلاقی عرش خدا به لرزه در می آید .

متاسفانه در جوامع مدرن تهداد طلاق از ازدواج گذشت وجامعه اسلامی مانیز از این امر متثنی نشده و شوم آن در خانواده های مذهبی نیز به چشم می خورد.

قرآن به مردان مسلمان سفارش می‌کند که از طلاق همسرانشان خودداری ورزند؛ و سازش را بهتر دانسته است.در شرایط ناسازگاری زن و شوهر، قرآن پیشنهاد کرده‌است که داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن با هم بحث کنند.

بر اساس سنتی به نام ایلاء، کسانی که به ترک هم‌خوابگی با زنان خود سوگند یاد می‌کنند، حداکثر ۴ ماه حق طول دادن آن را دارند و سپس یا باید سوگند خود را شکسته یا زن را طلاق دهند.

اگر طلاق پیش از نزدیکی صورت پذیرد و شوهر برای زن مهری تعیین کرده باشد، می‌بایست نصف آن‌چه معین کرده، به زن بپردازد.

قرآن نوعی جدایی زن و شوهر به نام ظهاررا که در آن، مرد به زن خود می‌گوید پشت تو چون پشت مادر من است، به رسمیت شناخته اما آن را زشت و حراممی‌شمارد.

از پیامبر اسلام روایت شده‌است که طلاق منفورترین حلال است و از این واقعه عرش الهی می‌لرزد.

در ازدواج دائم، مرد می‌تواند همسرش را طلاقدهد؛ مشروط به این‌که زن در مدت عادت ماهانهو یا باردارنباشد. برای تقاضای طلاق از سوی زن، عموماً شرایطی در پیمان ازدواج معین می‌شود. مثلاً اگر زن در پیمان ازدواج شرط کرده باشد که هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا با او بدرفتاری کند، تقاضای طلاق خواهد کرد. در صورت ناتوانی شوهر از دادن نفقه، زن می‌تواند تقاضای طلاق نماید. همچنین، ابتلای شوهر به بیماری روانی یا جسمانی که باعث اختلال در زندگی زناشویی شود؛ می‌تواند دلیلی برای تقاضای طلاق از سوی زن باشد.

پوشش زنان

 

در قرآن، از زنان خواسته شده‌است که حجابمناسب داشته باشند و زینت‌هایشان را فقط در برابر محارم خود آشکار کنند.مردانی که می‌خواستند با همسران پیامبر سخن گویند، می‌بایست از پشت پرده با آنان گفت‌وگو کنند.

در اصل حکم حجاب، اختلافی بین علمای مسلمان وجود ندارد؛ هرچند در حدود شرعی آن اختلاف بارزی وجود دارد. علمای سلفیعموماً، تمام بدن زن را عورتدانسته‌اند و از زنان می‌خواهند که علاوه بر سر و مو، صورت و دست را نیز بپوشانند.[نیازمند منبع]در عربستان سعودی، روبندهو عبایهو در ایران، مانتو، روسریو چادرشکل رایج حجاب هستند.

در حالی که در حکومت جمهوری اسلامی ایران با وجود ملزم دانستن حجاب در سطح جامعه آنقدر بد حجابی رونق پیدا کرده است ، که اگر کسی بخاطر وجوب شرعی امر به معروف ونهی از منکر نیز بخواهد با لسان خوش نیز بیان کند مورد اعتراض دیگر افراد قرار خواهد گرفت .ای کاش زنان جاکعه اسلامی می دانستند آثار وپیامدهای منفی وشوم بدحجابی را که چه خانواده هایی را درگیر ومتلاشی کرده است .بنابراین عمل به دستورات وامور قرآنی به همه انسانها بلاخص مسلمانان ومومنان بیشتر سفارش شده است.

 

زندگی دینی

در جای دیگر، قرآن می‌گوید: «مردان و زنان باایمان، دوستان یک‌دیگرند. هم‌دیگر را به کارهای پسندیده وامی‌دارند و از انجام کارهای ناپسند بازمی‌دارند، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند، و از خدا و پیامبرش فرمان می‌برند.

وظایف و مسؤولیت‌های اخلاقی و فردی زن و مرد یکسان است:«هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمی‌یابد؛ و هر کس کار شایسته کند، چه مرد باشد و چه شد، و به خدا ایمان داشته باشد، به بهشت درخواهد آمد و در آن‌جا روزی بی‌اندازه خواهد یافت.

همچنین در قرآن به برابری پاداش در زندگی بازپسین آشکارا تصریح شده‌است.

پیامبر اسلام، به زنان اجازه داد که به مساجد بروند؛ هرچند در حدیث آمده‌است که خانه‌هایشان برایشان از مساجد بهترند.با این حال، با گسترش قلمرو اسلام زنان از حضور در مساجد منع شدند. امروزه، زنان نیز اجازه حضور در مساجد در اکثر قریب به اتفاق کشورهای اسلامی را دارند.

مقام‌های مذهبی در اسلام، عموماً تنها به مردان اختصاص دارند. زنان نمی‌توانند امام جماعت مردان باشند. همچنین زنان نمی‌توانند خطیب جمعهیا مفتیباشند. در فقه شیعه، مرجعیت تقلیدخاص مردان است. برخی حتی حکم کرده‌اند که زنان نمی‌توانند امام جماعت زنان باشند و یا به قرآن تغنی کنند؛ اما این احکام در عالم اسلام عمومیت ندارند.با این تاکیدات در فقه اسلامی زنان را ازکاروفعالیت اجتماعی باز نداشته ودر عرصه های مختلف علمی وپژوهشی گاهی زانان از موفقیت بیشری برخوردار هستند واز طرف دیگر هان زنان در محیط خانه نیز مشغول فعالیت همسری ومادری می باشند پس همیشه حصرها مانع پیشرفت نیست بلکه با مراعات حدود وضوابط صحیح شرعی واجتماعی موجب پیشرفت بیشتر خواهدشد.

 

رهبری و سیاست

بینظیر بوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان، اولین زن مسلمان بود که با وجود مخالفت‌ها، به مقام نخست‌وزیری در یک کشور اسلامی رسید.

بر اساس حدیثی از صحیح بخاری، وقتی پیامبر اسلام شنید که پوراندختدختر خسرو پادشاه ایران شده‌است گفت قومی که ولایت امر را به زنی بسپارند، هرگز رستگار نخواهند شد.طبری، رهبری زنان را جایز شمرده‌است. در صدر اسلام، زنانی چون عایشهو سمره بنت وهبدر فعالیت‌های سیاسی شرکت می‌کرده‌اند.

در دهه های اخیر، تعدادی از کشورهای مسلمان، شامل اندونزی، پاکستان، بنگلادش، ترکیهو قرقیزستانتوسط زنان رهبری شده‌اند. نزدیک یک سوم پارلمان مصرشامل زنان بود.

حق رأی

در اسلام، محدودیتی برای حق رأی زنانوجود ندارد. آیات قران و گزارشهای تاریخی گواه این امرند که پیامبر اسلام و خلفای راشدین، از زنان نیز بیعتمی‌گرفتند. چنانکه در آیه ۱۲ سوره ممتحنه قران میخوانیم:

«ای پیامبر، اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، بدین شرط که هیچ کس را با خدا شریک نکنند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندی را که از آن شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه، که خدا آمرزنده و مهربان است‏» در روایات امده است که پیامبر پس از فتح مکه برای مراسم بیعت طشت آبی حاضر کرد و او دست خویش را بر درون اب می‌زد و زنان نیز که برای بیعت می امدند دست خود را در درون تشت مینهادند و میرفتند. در کنزالعمال (۱/۱۰۱) از کتب اهل سنت گزارشی از تقی هندی امده است که پیغمبر با مردان نیز مبتی بر شروط مذکور در ایه۱۲ سوره ممتحنه بیعت کرده است .

پس از شیوع نظامهای مردم‌سالاری در کشورهای اسلامی، به تدریج حق رأی نیز به زنان داده شد. درکشور جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به بزرگ مرد تاریخ حضرت امام خمینی (ره) هر ساله تقریبا یک انتخابات بر گزار گردید وزنان جامعه در این انتخاباتها پابه پای مردان در برگزاری وشرکت در آن و حق رای داشتن فعالیت داشته ودارند.

آذربایجان در سال ۱۹۱۸ به زنان حق رأی اعطا کرد؛ اما اکثر کشورهای اسلامی در دهه‌های اخیر به زنان حق رأی دادند. امروزه، جز عربستان سعودیکه تنها مردان حق رأی دارند، در بقیه کشورهای اسلامی، زنان نیز حق شرکت در انتخابات و رأی دادن را دارند. در لبنان، برای رأی دادن زنان شرط داشتن تحصیلات عالی وجود دارد.

 

مسائل حقوقی و جزایی

شهادت زنان

مسأله شهادت دادن زنان در اسلاممورد اختلاف‌نظر است. برخی حقوق‌دانان، شهادت زنان در برخی موارد غیر قابل قبول دانسته‌اند. در موارد دیگر، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است. در توجیه این‌که چرا ارزش شهادت زن و مرد نابرابر است، سخنان متفاوتی گفته شده‌است، از جمله‌این که چون زنان در بعد عاطفی برتر هستند و به جهت غلبه عاطفه، هفت و هیجانات و نیز فراموشی در امور، شهادتشان اعتبار کم‌تری دارد. اخیراً شورای حقوقی زنان مصر خواست در دادگاه‌های آن کشور شهادت زنان و مردان برابر باشد؛ اما علمای الأزهر آن را خلاف قرآن و اسلام دانستند.در جمهوری اسلامی ایران طبق ضوابط اسلامی وفتوای مجتهدین زنان بطور کل از شهادت محروم نشده بلکه در موارد ضروری شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد محسوب می شود.

دیه زنان

در قرآن، میزان دیه و تفاوت دیه زن و مرد مشخص نشده است؛ ولی بر اساس سنت و احادیث و وحدت ملاک ارث دیه زن نصف مرد است.  این حکم معمولاً چنین توجیه می‌شود که نبود یک مرد در خانواده از نظر اقتصادی زیان‌بارتر از نبود یک زن است. البته باید این موضوع را اضافه نماییم که در هنگامی که مردی کشته شود دیه به خانواده از جمله همسر مرد تعلق میگیرد بنابراین در این حکم اسلام کاملا جهت حمایت از زن تلاش کرده است که از زنان بی سرپرست دفاع نماید تااز نظر مالی کمتر دچار فشار قرار گرفته وفرزندان نیز که از محبت پدر محروم شده اند در دامن گرم مادر با مشکل جدی مالی مواجه نشوند.

زنا

 

یکی از گناهانی که در دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده زنا می باشدودر قرآن نیز بارها از آن تاکید شده است ودر برابر آن مجازات سختی در نظر گرفته شده است . وبخصوص در این رابطه به زنان بیشتر سفارش شده است که از پاکدامنی برخوردار بوده واز گناه خانمان سوز زنا خودداری کنند .ودر صدر اسلام ودر دوران جاهلیت این گناه شوم خیلی شیوع داشت پیامبر گرانقدر اسلام با توجه به بیان قوانین اسلام از زنان تعهد گرفت که به سمت این گناه نروند وفرزندان زنا را به شوهران خود نسبت ندهند وبه آنان خیانت نکنند.
زنایعنی اینکه مرد و زنی بدون اینکه از نظر اسلام زن و شوهر شده باشند (دائم یا موقت) عمل جنسی انجام دهند که در این عمل شرط دخول باید رعایت شود تا به آن زنا اطلاق شود، زنا تنها با شهادت چهار مرد عادل (یا به ازای هر مرد دو زن، مثلا سه مرد و دو زن) که گواهی به انجام عمل زنا توسط زن و مرد بدهند اثبات میشود و لازم است یادآوری شود که سنگسار تنها در مورد زنی (مردی) که میتواند از راه سالم ارضاء شود و در جایی که حداقل چهار نفر شاهد موجود است (یعنی تقریبا در ملاء عام) به این عمل ارتکاب کند انجام میشود. در مسأله زنا، زنان معمولاً آسان‌تر از مردان محکوم می‌شود. هرچند حامله شدن زن بی‌شوهر، دلیل کیفر نیست؛ اما می‌تواند او را مورد محاکمه قرار دهد. در صورت عدم بارداری، چهار شاهد مرد یا سه مرد و دو زن می‌بایست گواهی دهند. تجاوز به عنف یعنی زنا با زن بدون رضایت زن نیز دارای حکم اعدام است و به همین دلیل تعداد تجاوز در کشورهای مسلمان بسیار پائین تر از کشورهای غیر مسلمان است .

تجاوز جنسی

اکثریت قریب به اتفاق علمای مسلمان بر این باورند که زنی که مجبور یا اکراهبه رابطه جنسیشده باشد، شامل کیفرو حدنمی‌شود و گناهی متوجه او نیست؛ اما کیفر کسی که به زنی تجاوز کند، اعداماست. با این حال تصور می‌شود رویکردهای فرهنگی در جوامع مسلمان نسبت به مسأله تجاوز جنسیو نیز لزوم شهادت شاهدان، باعث می‌شود که تعداد تجاوزهای جنسی گزارش‌شده در این کشورها بسیار کم باشد.

بریدن آلت تناسلی زنان (ختنه زنان )

              قرآن درباره بریدن آلت تناسلی زنان (ختنه زنان) صحبتی نمی‌کند، همچنین درباره ختنهمردان.  اما حدیثی منسوب به محمد در این باره وجود دارد.در میان چهار فرقه اهل سنتتنها شافعی‌هاختنه زنان را واجب می‌داننددر بین شیعیان نیز ختنه زنان به‌جز یک استثنا (فرقه مستعلوی) شیوع نمی‌داردهرچند برخی آن را مستحب شمرده‌اند. داده‌های موجود نشان می‌دهد که این رسم مربوط به پیش از اسلام بوده و در بین مسلمانانی پا گرفته‌است که به عنوان سنتی محلی‌شان قبلاً موجود بوده و پس از ورود اسلام توسط فقیهان محلی توجیه اسلامی شده‌است، و به عنوان سنتی اسلامی درآمده‌است. شواهد قوی وجود دارد که بسیاری از فقهای مسلمان رسم ختنه زنان را مورد تأیید قرار داده و آن را توصیه کردندامروزه بیشتر الاهی‌دانان مسلمان ختنه زنان را غیر ضروری و متناقض با اسلام راستین می‌دانند و آن را با توجه به اصل کلی اسلامی که «بریدن هر بخش بدن تنها زمانی مجاز است که سود آن از ضررش بیشتر باشد»، رد کرده‌اند  .

نقش زنان در بنیاد نهاد خانواده

 با توجه به اهمیت ونقش خانواده وضرورت حفظ واستحکام آن ،این ادعایی گزاف نیست که مسیرجلوگیری از ادامه آسیب ها یی که خانواد ه را به صورت جد ی تهدید می کند از شناخت جایگاه ومنزلت زن درخانواده واهمیت بخشی به این جایگاه می گذرد؛ بدین منظورابتدابه بررسی جایگاه خانوا ده پرداخته ودر پا یا ن برمهم ا نگا شتن نهاد خانواده و ضرورت اصالت دادن به آ ن تأکید می شود.

اگرولایتمدا ری ومحبت به ولی خد ا را یکی ازمهمترین ارزشهای یک فرد مسلمان بدا نیم که خانواده متولی انتقال آن است ،درراستای همان رسالتی که در جهان هستی خالق انسانها برای آنا ن قرارداده ا ست ومعمار انقلا ب حضرت امام خمینی (ره)نیزبه خوبی آن را چنین تبیین نمودند که (همان طورکه قرآن،انسان سازاست، زن نیز ا نسان سازاست.) بایدقدم بردارد.

زنان حوزوی عهده دا رمسئولیتی خطیرمی با شند.اگرپا یه اصلی تربیت ورشد صحیح فرد برای ا جتماع را درخانواد ه جستجوکنیم ،زن به عنوان مربی خانواد ه وعامل اصلی انتقا ل ارزشهاجایگاه ویژه ای خواهددا شت.

لذا نقش انسان سازی زن وخصوصاً بانوان حوزوی ، د رطول هستی ازاصیل ترین نقشهای وی بوده است ودراهمیت آن همین بس که مفسرعالیقدرجها ن ا سلام آ یت الله جوادی آملی می فرما یند: ((هرگاه زن اصالت رابه نقشهای دیگری غیرازمادری وهمسری دهد، ازصراط مستقیم خارج است.))

همچنین بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)می فرمایند:آن گاه که زن درمنزل به امورخانه وتربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است . به هر حال حرکت در صراط مستقیم وتقرب زن به سوی پرورد گار جزاز طریق اصا لت دادن به ا یفای نقش کلیدی ومؤثرمادری وتربیت فرزندان مقدورنمی باشد به همین جهت مربی بزرگ  قرن حاضر حضرت امام خمینی(ره) فرموده اند: شغل اصلی ز ن ومهمترین کار وی ماد ری و همسری می باشد . در طول تاریخ  اسلام یکی از نقشها ی بی بدیل زنان د فاع ازولایت وتلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است؛ بالاخص درعصرغیبت که نقش مردان برای دفاع ازولا یت به جهت ا ختناق شدید کمرنگ بوده ا ست ،زنا ن فعالا نه برای حفظ فرهنگ اسلامی وتربیت نسل ولایی وانتقال این ارزش به نسل آینده وحفظ اندیشه ناب علوی ازطریق پویاسازی خانواده نقشی بسیار مؤثروغیر قابل انکارداشته اند .

 

اهمیت نقش زنان :

     زنان تحصیل کرده وعلی الخصوص درس خوانده در حوزه ، با بهره گیری از آموزه های د ینی در طول تاریخ اسلام با پرداختن به اساسی ترین نقش وکارکرد زنان که همان مادری است بلندترین گامها رابرای حفظ ولایت برداشته اند .آنان با نقش آفرینی خود ارزش ولایت و حب به ولی خدا رابه فرزندان خودمنتقل کردندوبالاخص درعصرغیبت این مادران بودند که با فضاسازی مناسب در خانه و با پا یبندی به امام زما ن خود وبا ابرازعلا قه ای که به ایشان نشا ن میدا دند ورابطه قلبی ومعرفتی که با حضرت داشتند این علاقه وعاطفه رابه فرزندان نیزمنتقل کردندوازاین طریق درحفظ واحیای این مهم کوشیدند .امادرعصرحا ضرتربیت انسان دیندار، پویا، کارآ مد و عاشق خدا ورسول (ص) ازاهمیت وجا یگا ه بالایی برخوردا راست؛ چرا که شا هدهجوم جریا ن شوم (ناتوی فرهنگی)هستیم که بنا دارد ا زنسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد.

همان طور که مقام معظم رهبری می فرما یند: باندهای بین المللی زروزور که برای تسلط بر منافع ملتها، سازمانهای نظامی ناتوراتشکیل داده بودند وا کنون درپی تشکیل نا توی فرهنگی هستندوبااستفاده ازامکانات زنجیره ای ممنوع و بسیار گسترد ه ی رسانه ای ،در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند وبنا دارند که با استحاله فرهنگی و انقطاع تاریخی بین گذ شته وآینده از جامعه ما ملتی بی هویت بسازند.

اینجاست که نقش مادران دردفاع ازهویت ملی ودینی وانتقال ارزشها بسیارپررنگ میگردد ، چراکه تمامی ارزشهای دینی، اخلاقی، ملی و…درون خانواده است که شکل می گیرد،  نهادینه می گرد د وبه جا معه منتقل می شود، بالأ خص ا رزشهای ولا یتمداری که ا ز جمله ا رزشهایی است که دشمن نوک تیز پیکان حمله خود رامتوجه آن نموده ا ست که ازطریق خانواده ازنسلی به نسل دیگر منتقل می گردد.

مادران باید بدانندیکی ازمسئولیت هایی که از طرف شا رع مقدس بر عهده آنها گذا شته شده، تلاش برای تربیت یک نسل اسلامی پاک است وهمچنین یک نسل ولایی که درروایات متعددآ مده است . ولایت ومودت اهل بیت ازفرایض الهی است وملاک قبولی اعما ل و عبادات به حساب می آید.درزیارت جامعه کبیره میخوانیم:(بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة ولکم الموده الواجبة. ) به سبب ولا یت شما طاعت وا جب پذیرفته می شود و مودت واجبه برای شماست . پیامبر(ص)به سلمان فرمودند : إن الموده اهل بیتی مفروضةٌ واجبةٌ علی کلِ مؤمنٍ ومؤمنةٍ . همانامودت اهل بیت من برهرمرد وزن باایمان فرض وواجب است .

همچنین پیامبراکرم (ص)رازورمزرسید ن به سعادت را تمسک به اهل بیت اعلام نموده اند:(من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین ) هرکس پس ازمن به خاندانم چنگ بزندوتمسک جوید،از رستگاران خواهدبود. ازاین رورسول اکرم(ص)به والدین سفارش کردند (ادّبوااولادکم علی ثلاث الخصال: حب نبیکم وحب اهل بیته وقرائة القرآن .) فرزندا نتان را با محبت من ومحبت ا هل بیت من وقرآن تربیت و تأدیب کنید .

ازاین روعمده ترین نقش آفرینی های زن دراسلام انتظاروامید است همانطورکه زنان در طول تاریخ اسلام افتخارآفرینی های زیادی درحفظ مکتب تشیع داشته اند دراین عصرهم باید بتوا نند با تربیت نسل پاک و فرزندانی سالم واسلامی د ین خودرا به جامعه دینی ادا نمایند.

مهم انگاشتن نهاد خانواده و اصالت آن

 

با توجه به نقش زن حوزوی درخانواده یکی ازرسا لتهای مهم اواهمیت به کا نون خا نواده  و سعی درحفظ این نهاد است بخصوص د رعصرحا ضرکه مها جمان فرهنگی جنگ علیه این نها د تأ ثیر گزار را آغا ز نموده اند وبنا دا رند که با تخریب کا نون خا نواده به عنوا ن اصلی ترین مرکزانتقال ارزشها،مانع انتقال ارزشهای دینی وملی به نسل آینده گردند.فعالیتهای اجتماعی زنان تحصیل کرده حوزوی ،در صورتی ارزشمند است که آسیبی به رسالت های اساسی ومهم آنان در قبال مسأ له خانواده وتربیت نرساند .  بر اساس روایت پیامبراکرم(ص)که می فرمایند : کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته والمراة راعیته علی بیت بعلها وولده مسئول عنهم.

ترجمه :"زن درخانه همسرش ،دارای مسئولیت بوده ود رقبال اعضای منزل مسئول است. “زن مسلمان خود را مسئول می داند؛ چراکه پیامبر(ص) زن را به طورخا ص د ر مقابل حفظ نهاد خا نواده مسئول نموده است. پس اوسعی می نما ید که منا فع شخصی رفاه طلبی لذ ت خواهی وتنوع طلبی خودرا تعد یل وکنترل نماید وآنهارا درخدمت خانواده قراردهد.درمنظر زن مسلمان،خردمند،آگاه و مدبر پرداختن به امورخانواده وتربیت فرزندان کلیدی ترین و مؤثرترین نقش اجتماعی می باشد. اوگرچه درخانه است، اماخودرا به عنوان یک عضوفعال وتأثیرگزارجامعه می پندارد والبته در مواقع ضروری واقتضائات خاص به شرط آسیب ندیدن خانواده به برنامه های اجتماعی بیرون از خانه نیزمی پردازد.زن مسلمان زمانی خودرادرصراط مستقیم ودرمسیرعبودیت احساس می کند که اصالت رابه مادری وهمسری دهد ودرتعارض وعدم امکان جمع بین آن ومسا ئل دیگردرانتخاب خود گزینه خانواده رابرگزیندوازاین انتخاب خودبسیارمسروروخوشحال باشد. زمانی که رسول خدادرتقسیم کار میان اعضای خانواده امیرالمؤمنین حضرت علی (ع)، کارمنزل رابه زهرا(س) و کار بیرون ازمنزل رابه حضرت علی(ع)سپردند؛ حضرت زهرا(س) باخوشحالی تمام فرمودند :والله اعلم ما ادخلنی السرور… “فقط خدا می داند که من ازاینکه رسول خداکا رمردانه را از د وش من برداشتند، چقدرخوشحالم .”

      حضرت فاطمه(س)،ضمن اصالت بخشی به نقش همسری ومادری وانجام کامل رسالت خود و خانواده وفراهم نمودن زمینه وبستر مناسب برای رشد وتعالی همسروفرزندان واقناع میل عاطفی آنان وتبد یل خانه به کانونی مملوا زعشق ومحبت وعطوفت، د رمواقع مقتضی نیزد رفعا لیتهای اجتماعی حضورفعا ل ومؤثری دا شته که تاریخ حکا یت گرآن است. ولی ا یشان اصل را خانه و خانواده می دا نست وهمین اهتمام بود که موجب شدوقتی پیامبر(ص) از امیرالمومنین(ع) سؤال کردند که علی جان! همسر خود (فاطمه س)راچگونه یافتی؟ فرمودند: نِعمَ العونِ عَلی طاعةِ اللهِ.  "فا طمه بهترین یا ور من دراطاعت الهی ا ست. یعنی فا طمه به عنوان یک همسربه گونه ای ایفای نقش می کند که یاریگرهمسرخودامیرا لمؤمنین(ع) در اطاعت ا لهی می شود وا ین گونه مسیراطاعت رابرای شوهر هموارمی سازد وخود نیز به واسطه عمل به این رسالت رستگار می گردد.آن حضرت توانست درخانه محقر وکوچک خود فرزندانی چون حسن وحسین علیهما السلام و زینب وام کلثوم را تربیت نما ید که هرکدام د رحیات خود تا ریخ ساز و تحول آ فرین بودند.اینبانوی نمونه اسلام توانست فضایی شادوباصفارا برای همسرخود فراهم نماید که حضرت علی (ع)در خصوص این فضا می فرمودند: هروقت به منزل می آمدم و چشمم به فاطمه (س)می افتاد غم عالم را فراموش می کردم.

       یکی از عوامل مهم عدم توفیق مادرومخصوصاً مادران تحصیل کرده در زمینه دینداری و پرورش نسل دیندا ر،عد م توجه به آموزه های د ینی وآدا بی ا ست که د ر شرع مقد س برا ی پرورش یک نسل د یندار آمده ا ست.علیرغم این که ما برخوردا راز مکتبی غنی هستیم که برای تمامی مراحل زندگی مادستورا لعمل های ریزود قیق ارائه کرده است ،ولی متأسفانه غالب ما مسلمانان یا نسبت به آنها آگاهی نداریم واگرهم داشته باشیم اهتمام جدی برای عمل به آ نها نداریم. ا زا ین رو به هر صورت که خود دوست دا ریم ا نتخاب همسر می کنیم وتما می مراحل مختلف فرزندداری را پشت سرمی گذاریم جا لب ا ین است که انتظارهم داریم نسل ولایی مؤمن و صالح داشته باشیم. به هر حال اهتمام مانسبت به رعایت آداب اسلامی فرزندپروری، که ازلحظه انتخاب همسرتا سن بیست ویک سا لگی که به صورت د قیق و قد م به قد م ازطرف شرع ارا ئه شده است؛موجب می شود که ما توفیق چندا نی د رتربیت فرزند صالح نداشته باشیم.نکته دیگری که اولیا ی تربیتی بالأخص مادران باید بدانند این است که آنها د رحوزه ارزشها و اخلاقیات نیا زمند یاد گیری هستند؛ زیرا آنان د ر حوزه یاد گیری به عنوا ن یک مد یر وتسهیل کننده درا ین گونه موارد با ید خوب عمل نمایند،ا زا ین رو نیا زمند آموزش وکسب مهارتهای لا زم در این راستا هستند.

 

انتخاب شایسته

     قدم اول د ر ایجاد مجموعه ای کا رآمد وسا لم انتخاب افراد توانمند و شا یسته است. درخانواده ای که بانوان تحصیل کرده حضور دارند ،هم ازلحاظ مد ت دوام مجموعه واهمیت آن ، انتخاب همسر شایسته اهمیت ویژه ای دارد. به خاطر همین مسئله است که پیامبر اکرم(ص)می فرمایند :(بهترین متاع دنیا همسر پارسا است.)

درجای دیگر چنین می فرمایند: برای نطفه ها ی خویش فرد ی مناسب اختیا رکنید، به هم شأن خود دختر دهید واز آنان دختر بگیرید. با توجه به نقش پد ر درتربیت فرزند، مادرانی که طا لب تربیت یک نسل پاک دینی  هستند؛می بایست درهنگام انتخاب همسر دقیقاً به این مسئولیت تربیتی توجه داشته باشند وهنگام انتخا ب همسر فردی را بر گزینند که مؤمن واز خانواده اصیلی با شد و عشق ومحبت به ائمه درا و نهادینه شده با شد.زیرا پدری که خود برخورد ار از عشق ومحبت به ائمه نباشد ،نمی تواند درا یفای رسالت تربیت نسلی پاک ومؤمن توفیقی داشته باشد. ازسوی دیگر تقید پدردرعمل به واجبات وبه حلال وحرام الهی بالاخص تقید اوبه آوردن لقمه حلال برسرسفره خانواده در دیندار کردن فرزندان وتربیت نسل ولایی فوق العاده مؤثر است.

       بدین جهت اولین گام برای تربیت نسل پاک،انتخاب همسری ولایتمداروپایبندبه مسائل دینی است که در آینده بتواند پدری موفق در تربیت نسل دوستدار ولایت باشد. مادرانی که توفیق ارتزاق فرزند خود با شیری که محصول لقمه حلال ا ست رامی یابند وهمچنین مادری که باوضوبه فرزند خود شیرمی دهد و از ذ کر ویاد خدا درهنگام شیردهی غافل نمی شود، قطعا ا ین مادر بیش ازد یگران توفیق تربیت نسل پاک ومؤمن راخوهد داشت. تأثیر شیر مادردرپرورش شخصیت معنوی فرزندان امری مسلم وغیر قابل انکار است. حکایت زیبایی از زندگی برخی ازعلمای بزرگ ومفاخر دینی ما ذکرشده است. حکایت شنیدنی ماد ر شیخ انصا ری که از مفا خر بزرگ عالم تشیع است به خوبی بیا نگر نقش شیر مادردرتکوین شخصیت معنوی فرزندان است.مادرشیخ انصاری می گوید:من در رابطه باپسرم توقع بیشتر داشتم، برای اینکه من تا دوسالی که اوراشیرمیدادم هیچ وقت بدون وضو نبودم نیمه شب بلند می شدم د رسرمای زمستان یخ آب حوض رامی شکستم وضو می گرفتم بعد بچه ام راشیرمی دادم و هیچ گاه بدون بسم الله سینه بردهان فرزندم نگذاشتم .

   همچنین ماد ر مقدس اردبیلی نقل می کند که : هرگز لقمه ای شبهه ناک نخوردم وقبل ازشیردادن بچه وضومی گرفتم وابداً چشم به نامحرم نینداختم ودر تربیت اوکوشیدم . اهتمام خانواده حضرت امام خمینی(ره) برای یا فتن دایه ای برای شیردهی آ قا روح الله که ارتزا ق حلال داشته باشد نیز ازحکایات شنیدنی است.خانواده ایشان پس از تلاش فراوان از یافتن دایه ای که ارتزاق صددرصد حلال داشته باشد مأیوس شدند و نهایتاً با خانمی قرار داد می بندند که در طول شیردهی این فرزند حتی یک لقمه ا زغذای خود ارتزا ق نکند وتما می ارتزاق وی ا ز غذایی باشد که برای او آورده  می شود . همه این حکایات زیبا دلالت بر تأثیر دوره شیردهی واهمیت آن برشخصیت فرزندان دارد.مادری که شیر اوآمیخته باذ کرویاد خداوائمه است، در طول شیر دهی ذکرویاد ائمه رابرلب وقلب دارد؛ قطعاً این عشق وعلا قه به فرزند ا و منتقل می شود، چرا که تحقیقات روا ن شنا سی حاکی ازاین مسئله است که کلیه عواطف، علاقه هاو دلبستگی های مادر هنگام شیردادن به فرزند هم منتقل می گردد.

القای محبت در دوران کودکی

      گرچه در نظام تربیتی اسلام هرگونه آموزش رسمی وسخت گیرانه دردوران کودکی مردود است واصل بر آزادورهاگذاردن کودک است،ولی این نکته مورد تأکید دین قرار گرفته است که دوران کودکی، دوران شکل گیری شخصیت دینی عاطفی و عقلی و…کودک ا ست.روح احا دیث د راین زمینه دلالت دارند که دردوران کودکی (هفت سال اول) عنایت خاصی برمؤانست کودک با مقوله های مذهبی واخلاقی شده است.  نظر به محدودیت قدرت درک و فهم کودک از ارزشهای اخلاقی وبه لحاظ رشد نایافتگی اوازلحاظ اجتماعی،بیشترین تلاش اولیا دراین مرحله باید متوقف بر ایجاد رغبت ،علاقه و انس درکودک نسبت به ارزشها ومفاهیم اخلاقی باشد .

    ازاین رو کلیه رفتار پدروماد ر بالأخص مادرنقش ویژه ای درشکل گیری شخصیت کودک دارد اهمیت نقش مادر ازآن جهت است که دراین دوره بیشترین ارتباط راباکودک داردودر شکل گیری شا کله شخصیتی فرزند مؤثراست .به تعبیر متخصصا ن تعلیم وتربیت کودک بسا ن یک د وربین فیلمبرداری بسیارد قیق، مشغول فیلمبرداری هوشمندانه ا زرفتار مادراست وماد ربدون اینکه د ر صددآموزش مفاهیم به فرزند خودباشد،بارفتاروکردارخود درحال آموزش غیررسمی به فرزندخود می باشد. کودک اکثرمهارتهاودانستنیها راد راین دوران بدون وا سطه ازخانواده خود دریا فت می کند. به تعبیرامیرالمومنین (ع) : العلم فی الصغر کا لنقش علی الحجر.دا نشی که د رکود کی فرا گرفته می شود ما نند نوشته برسنگ است لذا ماندگاری آموزه ها ی خانوا ده مسئولیت سنگینی را برای مادر تحصیل کرده در حوزه رقم می زند.

درنظام تربیتی اسلام تأ کید بر تلفیق جنبه های نظری وعملی د رعرصه تربیت شده است، حتی وزن عمل بیشترا زگفتاروسخن است،لذا تأکید بروحدت قول وعمل د رهمین راستا می باشد. مادر با ید فرصت طلایی شکل گیری شخصیت فرزند راغنیمت شمرد ه وپا یه هاوبنیا ن های اعتقا دی فرزندش رابا ارائه رفتارهای برگرفته از مبانی دینی واخلاقی تقویت نماید.

     زن مؤمن اگر بنا داردکه فرزندی صا لح وخدا پرست تربیت کند با ید بداند که هر چه محبت و دلباختگی وارتباط قلبی اوباائمه بیشتر باشد واین علاقه دررفتاروی که فرزند شاهدآن است نمود عینی داشته باشد به همان میزان می تواند این محبت ودلباختگی وعشق رابه فرزند خود بدون آن که نیاز به آموزش رسمی داشته باشد انتقال دهد   .

دوران کودکی ،دوران استفا ده ازابزاراستدلال ومنطق نیست؛ آنچه د راین دوران ا ثرگزاراست جنبه های احساس وعاطفی،آن هم به صورت عملی است.مادران به عنوان اولین ومهمترین مربی باید واجد صفات وویژگی های فکری ورفتا ری صحیح باشند .ماد ر بعنوان مدیر دا خلی خانواده می تواند فضای داخلی خانه را به گونه ای مدیریت کند که این فضا سرشا راز یاد ومحبت وعشق به اولیاء خدا باشد .اگر خدای ناکرده رسالت خود را به درستی ا نجام ندهد افرادونهادهای دیگری هستند که با آموزشهای ناروا فرزندرابه وادی دیگری می کشانند.

 

زنان حوزوی و نقش مادری :

     مادر بارزترین منشأ آسایش و مهر وعالی ترین منبع سعادت خانوادگی است.کامروایی درخانه، احساس امنیت و آرامش درآ ن ونیز احساس قدرت واستقلال کودکان در خانواده بستگی به وجود مادر دارد . مادر کودکی می سازد با شخصیت وبزرگ منش یا سرافکنده وزبون ،پاک وبا عفت یا آلوده وناپسند. ماد ران تحصیل کرده حوزوی ، د ر نقش ماد ری وظا یف پرورش فرزند را بر وظایف همسری اولویت می دهد وبیش از هرکس به سازند گی کود ک می پردازد. برای تربیت فرزند زن با ید در محیط امن وآ سا یشی باشد محیطی که خودسرپرستی آن رابرعهده دارد.بانوی خانه با سروسا مان دادن امور اقتصادی خانه،زحمت شوهر رادرکسب معیشت ارج می نهد .  ماد رقلب خانه و مظهرمهروعا طفه، عشق واحساس محبت و صفا است. اومی تواند اعضای خانواده را سعاد تمند وبهشتی کند یا زمینه تباهی وفساد راد رآنان بوجود آورد. ماد رشدن ا زا ین باب مشکل است که مسئولیتی درقبال خود، شوهر،فرزند ،جامعه و پروردگار دا رد.دربرا برا ین وظایف مورد با زخواست قرار می گیرد او پیش از آنکه دیگران رابسازد باید خود را بپروراند و این کاری آسان نیست .

 

زن و نقش مادری ازدیدگاه اسلام

      تاریخ وتعالیم اسلام نشان می دهد که زنا ن جایگاهی والا دارند. ستایش هایی که از مؤمنان در قرآن کریم شده است، فقط به مردان اختصاص نداردو زنان خداشناس ،شکیبا،پا کدامن و شا یسته  رانیز د ربر می گیرد .در آن جا که انسانی به خاطر غفلت وگناه،ملامت یا کیفر شده است؛پیامبر بزرگوار اسلام در نکوداشت زن و مقام او چنین فرموده است : بهترین شما کسی است که با زنان بهترین باشد .  رفتار شایسته و انسانی با زنان، چه همسران وچه مادران و خواهران درحقیقت ایمان ورشد شخصیت مردان را آشکارمی سازد؛مردا نی که حرمت زنان را نگا ه می دارند  وبه فرزندان خویش می آموزند که با ید ما در وهمسر خود را گرامی بدارند ازدین بهره  برده اند . مقام ومنزلت زنان در اسلام تا آن جا بالا رفته که رسول اکرم (ص) در واپسین سفر حج خویش که د ر سال پایانی حیا ت آن حضرت بود مسلما نان را متوجه حقوق زنا ن می کند . بعثت خا تم پیامبران تحولی چشمگیر در فرهنگ وزندگی  مردم حجاز ودیگر سرزمین ها پدید آورد ازآن پس هرکس باقبول اسلام به این باور رسیده بود که زنان ومرد ان حقوق متقابل دارند .یعنی  ا گرزنان دربرابرشوهران خویش وظیفه ای دارند ،بی گمان مردا ن نیزد رمقا بل همسران خود تکلیفها یی دارند .

شخصیتی که اسلام برای زن قائل است به حدی است که د یگر آنان رانیا زی نیست درکوچه و خیابان افتند وخود را محبوب القلوب نشان دهند. نه تنها د رعمل بلکه در توصیه های اسلامی نیز از پیا مبروائمه راجع به زنان اخبار متعددی داریم .درمقام مقایسه زن بامرد از نظر اسلام یادآور می شویم که اورامقا م  وموقعیتی کمترا زمرد نیست، هم ا زنظر عباد تی وهم د ر جنبه حقوق.به تناسب زمینه وطبیعت اوتوجهی فوق العاده به زن شده است حرمت ووجهه زن دراسلام به خاطر مادربودن است نه جنسیت او. ماد ربودن تنها تولید مثل وزائید ن نیست بلکه د رسایه انجام وظیفه ای است که شرع وعقل در جنبه تربیتی و نگهداری فرزند برایش معین کرده اند . ا زنظرمذهب وجود زن مایه خیروآرامش وموجب سکون ووقار است. مادر د ر برابر فرزند محترم است واین احترام د ستور مذهب اوست .روایات می گویند  زن د ردوران حمل همچون مجا هد فی سبیل الله است،اگردرحین زایمان بمیرد امر شهید رادارد .مادر بند قنداق کودک رادردست دارد ولی اهمیت آن به گونه ای است که می توان گفت زمام امور جامعه دراختیار اوست.ممکن نیست خلق وخوئی د رجامعه باشد وازخانه منشأ نگرفته با شد ونیز ممکن نیست شخصیت ها ومرد ان بزرگ جز از خانواده های آرام وازدامن مادران خوش نیت وپاک پدید آیند .

     اهمیت نقش زن تحصیل کرده به حدی است که می توان گفت فساداو موجب فسا دجامعه وصلاح ا و موجب صلاح اجتماع است. د رجنبه اجتماعی وسیا سی فرزندان، پد روما در سهم مشترک دارند ولی د ر سا لهای اولیه نقش مادر مؤثرترازپدراست. فرزندان در پرتوگرما و نورانیت عشق و مهر والدین رشد می کنند وبه کمال می رسند. در میان بازوان پدر ود ر آغوش نوازشگرما در احساس امنیت خا طرمی کنند ؛همه مرد م تشنه د وستی و محبتند ود وست دارند محبوب دیگران با شند . محبت، سلا مت ،سعادت، شادما نی و هماهنگی وهمه گونه کامیا بی را برای آدمی به ارمغان می آورد .ازا ساسی ترین وشد یدترین نیازهای روانی خانواده نیاز عاطفی است که توسط زن بیشتر انجا م می گیرد. چنانچه کود ک د ر خانواده محبت ببیند کمتر احسا س وابستگی می نمایدونیروی ابتکار ونوآوری دراو بیش تر خواهد بود . محبت زیباترین جلوه ایمان وبا شکوهترین رفتارمذهبی است و آ میزه ای ا زگذ شت،ایثار ،شجاعت، صداقت ،حق شنا سی و عدالت وهمدلی واحسان است .عشق و مهرورزی پرتوی از قدرت خدادرقلب ووجود ماست. فرزندان باید احساس کنند که والدین با آنها صمیمی هستند تا بعد ها مسا ئل خود را با والدین در میان بگذارند. خانواد ه چون صد فی است که اگرپا یه های آ ن د رست واصولی بنا نشود هرگز مرواریدی را د ر خود نخواهد پروراند.زند گی مشترک تنها د ر تأمین و رفع نیا زهای ما دی و اقتصادی وتداوم نسل نیست،بلکه حس مشارکت و تفاهم برای وسعت نگرش و امکان دستیابی به فرصتهای بیشتر است .

معرفی شخصیت والای حضرت زهرا (س) ونقش ایشان د رتاریخ اسلام نشانگر شایستگی زن د رعرصه های گوناگون اخلاقی، سیروسلوک معنوی، اجتماعی وسیا سی است. امام خمینی (ره) برای حضرت زهرا(س) شخصیتی جامع تصویر می کرد ومی فرمود : تمام ابعادی که برای زن متصور است وبرای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا (س)جلوه کرده است .یک زن روحا نی ومؤمن، یک زن به تمام معنا انسان .

نقشی که اسلام برای زن درنظام خلقت قائل است دقیقاًمنطبق بر فطرت وجایگاه اودرنظام آفرینش است.درعین حال مانند مردبرای او دراجتماع نقش قائل است.   اما د ر میان همه مشاغل مهمترین شغلی را که برای زن متصور است، تربیت صحیح واسلامی برعهده او نهاده شده است . تربیت انسان ازمهمترین، د شوا رترین وظریف ترین مسئولیتها است.  زن با برخوردا ری ا زویژگیهای خا ص جسمی وروحی نقش ماد ری و تربیت فرزند راکه زیر بنایی ترین نقشها ست در نظام خلقت عهده دار است.

امام خمینی(ره) فرمودند:زن مربی جامعه است .ازدامن زن انسانها پیدا می شوند. مربی انسانها زن است.  سعادت وشقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند وبا تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند.مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند می شود.

بی شک بسیاری از زمینه های اخلاقی در خانواده به وجود می آید ودرواقع زیر بنای اخلاق و اعتقاد انسان درخانواده شکل می گیرد.حضرت مریم (س)از بزرگترین زنان جهان است.قرآن در بیان داستان زندگی آن حضرت مطالبی داردکه نشان میدهد وراثت وتربیت خانوادگی و سرپرستی انسان تا چه حد در روحیات اواثرمی گذارد. مادرمریم اورا قبل  ازتولد به خد متگزاری خانه خدا می برد واز وسوسه های شیطان به خدا می سپارد و خداوند نیز اورا به حسن قبول می پذیرد وبه طرز شایسته ای گیاه وجودش را پرورش میدهد و زکریای نبی پیامبرعظیم الشأن رابه سرپرستی او مأمورمی کند.

خوشبختی وتیره بختی هرکسی را باید د ررابطه با تربیت فردی وخانوادگی اوجستجوکرد.آنان که د ر محیط سا لم و منا سب پرورش یا فته اند،بی گمان از خردورزی ومحبت و معرفت بهره اندوخته اند وآنان که از تربیت فکری ورفتاری پسندیده بی نصیب بوده واز محیط های نا مطلوب و هم نشین های نا پسندیده اثر پذیرفته اند همواره گرفتار وسرگردانند. افراد با انتخاب های خویش نشان میدهندکه چه اندازه ازتربیت برخوردارند .شغلها ودوستی ها ودشمنی ها،درستی یا نادرستی تصمیم ها وتربیت ها را آشکارمی سازند.تربیت،آینده زندگی هرفرد رامی سازد واورا د رفراز و نشیبها توانمند می گرداند؛البته عوامل دیگرمانندوراثت،حکومت ،جامعه ،پول وشهرت و تخصص  و حرفه و رفاقت درزندگی انسانها تأثیرمی گذارند.

اسلام و خانواده

خانواده در اسلام ازاهمیت و ارزش بسیا ری برخوردار است ،چرا که از یک سو زن ومرد در کنار یکدیگر به زندگی ورفتار سالم دست می یابند وازدیگرسونسلی راد ردامان خود پرورش می دهند . قرآن کریم هدف های گوناگونی رادرتشکیل خانواده یادآورشده است .نخستین فلسفه ازدواج زن و مرد ،بقا ی نسل است. اسلام به تما یلات غریزی وجنسی ا نسا نها عنا یت دا شته وزنا ن و مردان را دعوت می کند که با یکدیگر ازدواج کرده وزند گی مشترک داشته باشند . بدین گونه از سویی اخلاق جنسی مطلوب شکل می گیرد وروابط نامشروع جنسی درجامعه روبه کاهش میرود وازسو یی دیگر نسلی نو به وجود می آید.فلسفه دیگر زناشویی،آرامش خاطر ولذت های روحانی زن ومرد است . درروایتی ازگفتگوی آدم و خداوند در باره حوا یاد شده است آنچه آدم راازدیدن همسرش شگفت زده می کرد دل ربایی و نشاط آفرینی او بود . آد م گفت پرورد گارا این مو جود زیبا کیست که تقرب و نگاه کردن به او سبب انس است.خداوندفرمود ای آدم!این بنده من حوا ست آیا دوست داری او انیس وهم سخن تو با شد؟ آدم گفت:بلی. پروردگا را همیشه براین نعمت، تو را سپاس می گزارم و ستایش می کنم .

خانوا ده ا زهرلحاظ مورد نظر وتوصیه ا سلام است؛نخست را بطه زن ومرد که هم جسمی و جنسی است وهم روحی وعاطفی .دیگر آنکه این رابطه سبب تولید مثل وپیدایش نسل است .زن و مرد درهیچ یک از این روابط جسمانی وروحانی بردیگری برتری نداشته وهر یک بنا بر فطرت و خلقت خویش وظیفه هایی را انجام می دهند.آن گاه که اززن در خانواده به عنوان همسر یاد می کنیم ،اود رحقیقت شریک زند گی مشترک ا ست وبه ا ندازه  توان خود مسئولیتها یی دا رد ونیز انتظارهایی که حقوق زن خوانده می شود.اسلام دراین  مورد طریق عدل وانصاف را پیموده وهر دو را درانتخا ب ومدیریت سهیم ساخته است.نمونه های بسیاری ازدوران حیات رسول اکرم(ص) درد ست است که زنان رادرتشکیل خانواده  وگزینش همسر صاحب نظر وآزاد نشان می دهد .   اسلام با سیرت و هدا یت پیشوا یان دین ،زنان ومردان را به دوستی و همفکری دعوت می کند. نقش زنی که تحصیل کرده حوزوی است  درخانواده، که همان ایفای  نقش مادری است مقام اورا تعالی میبخشد.حضورمعنوی وعا طفی زن درجایگاه مادرتأثیربه سزایی درتربیت نسلی سرافراز و سازنده دارد . قرآن کریم ضمن رعایت مقام  پدر ومادر،جایگاه مادر را در خانواده نیز خاطر نشان می سازد : وانسان را در باره پدر ومادرش سفارش کردیم ،مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی واز شیر باز گرفتنش در دوسال است. به او سفارش کردیم که شکر گزار من و پدرومادرت باش که  بازگشت همه به سوی من است .

ارتباط  پدر و مادر :

 

پدرومادردرخانواده،سرنوشت آینده نسل خویش را مشخص می کنند. درستی یا نادرستی رابطه آن دو تأثیربسیاری دراخلاق و افکاروکردارهای فرزندان دارد.اسلام پدران و مادران رابه عدالت در برخورد با یکدیگر دعوت می کند و روابط سالم خانوادگی را خواستار می شود. پیامبر (ص) درباره ستم کاری پدران و مادران نسبت به یکدیگر چنین  فرموده است:( آنکس که زن آزاردهنده ای دارد نماز وحسنه ای از حسنات آن زن قبول حق تعالی نمی شود،مگر یارومددکار شوهر شود و رضایت اوراجلب کند. آن زن آزاردهنده باید بداند درصورت ادامه آزاراول کسی است که وارد جهنم می شود گرچه تمام روزگاررابه روزه وعبادت سپری کرده باشد وبنده درراه خدا آزاد نماید ومال و ثروت در راه حق انفاق کند. سپس فرمود :چنین عذابی برای مرد هم هست ،اگر همسرش را اذیت کند وبه او  ستم روادارد،چنین مردی اگر روزها، روزه باشد وشبها را به عباد ت صبح کند ود رراه حق بنده آزاد نماید و اموالش را فی سبیل الله انفاق کند، اول کسی است که ا ز گروه غاصبان و ستمکا ران وارد آتش جهنم شود. زن ومرد به این وا قعیت توجه دا شته باشند که ستم  تنها ستم بد نی و آزارجسمی نیست. نگاه غضب آ لود ،بی اعتنا یی، بد خلقی، گفتن سخن زشت،  د رشت گویی، تحقیروعد م تمکین همه ازمصداق ها ی ظلم است . در قرآن کریم  سیمای پدران و مادران شا یسته چنین ترسیم شده است : مردان وزنا ن با ایما ن، دوستان یکد یگرند که همدیگر را به کارهای پسندیده وامی دارند واز کارهای ناپسند بازمی دارندونمازرا بر پا می کنند و زکات می دهند وازخدا وپیامبرش فرمان می برند، آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است .

     نشانه های زیرکه خداوند برای پدرومادرایمان آورده، بیان فرموده درحقیقت پایه ها ی سا لم و موفق را نشان می دهد:۱-ایما ن به خدا وآ خرت. ۲- د وستی و تفاهم و یگا نگی. ۳- تمایل به معروف وشایستگی. ۴- نفرت از منکروناپسند.۵-نمازوارتباط با آفریدگار.۶- زکات و همراهی با محرومان .۷-فرمانبری از خدا و پیامبر.

فرزندانی که د ر چنین خا نواده ای رشد کرده و بزرگ می شوند، بی گمان اهل خیر وخد مت خواهند بود .

نکته اول: پد رومادر زندگی زناشویی خودرا براساس ایمان وتقوا استوار ساخته اند. وابستگی دل وذهن آدمی به خدا وجهان غیب سبب می شود که خودبینی ودنیاپرستی وستم پیشگی وهرزگی از وجود اورخت بربندد .

نکته دوم: آنان که رابطه خودرا بر پایه دوست داشتن یکدیگر فراهم آورده اند. خانواده ای که شالوده آن محبت باشد از روابط نامشروع جنسی، خیانت، فساد و انتحار و متا رکه و آ سیب پذیری ها ی عاطفی ،پیراسته خواهند بود .آنا ن با تعلیم عملی محبت، دختران وپسرانی سالم بار خواهند آورد.

نکته سوم: جهت گیری های سا زنده اخلاقی ،اعتقادی و اجتماعی در قالب امر بمعروف و نهی از منکر شکل می گیرد. پدران ومادران مؤمن با احساس مسئولیت د ر قبال کرداریکدیگر و دیگران فضای پاکیزه ای را برای زیستن فراهم می آورند. 

نکته چهارم: ارتباط معنوی با پروردگارو مدد جستن از حضرت حق می باشد.نومیدی ها و پلیدی ها در خانه ای که همه اهل نماز و توجه به خداوند هستند راهی ندارد و زمینه برای رشد فکری و عملی و اخلاقی پدید می آید.

نکته پنجم :پرداخت حقوق مادی محرومان است که خانواده  را به سمت عدا لت ، پاکی جامعه و مشارکت در ساختن آ ن سوق می دهد.

نکته ششم : فرمان بردن از خدا وپیامبر است. پدران وماد رانی که خود را ا ز خود پرستی و شیطان پرستی رهانیده و گوش جان به سخن حق ورسول بزرگوار او سپرده اند و در صراط مستقیم حرکت می کنند .

قرآن کریم که محصول این ویژگی های اعتقادی و اخلاقی و رفتاری را رحمت الهی خوانده است، درحقیقت راه ورسم زندگی رابه ما می آموزد.هرکس با اندیشیدن دراین آیه شریفه به دست میآورد که اسلام خواستار خانواده ای است که مدار آن ایمان است ؛خانواده ای که مد یریت آن بر د وش پدرومادر شایسته وخداباور وپاکدل است وهرگزعقیده و سلیقه خویش را بر دیگری تحمیل نمی کنند .درواقع اصول ومعیارهای انسانی ومعقول  در یک خانواده اسلامی حاکم است وهرکس در عین حال که وظیفه ای دارد حقی بر گردن دیگری خواهد داشت .

نتیجه گیری

 

درحدیثی از رسول اکرم (ص)می خوانیم : زن نیکوکردار سبب سعادت مرد شمرده شده است. چنین زنی می تواند همسرخویش رابه پاکی ها سوق دهد وسلامت جامعه را تضمین کند. ایمان به خدا وآخرت که زمینه سازخوبی ها میباشد وخانواده سالم رابه وجود می آورد به کمک زن صالح تقویت می شود. (  هریک از شما باید زبانی مشغول به یاد خدا، دلی سپاسگزار وهمسری مؤمن و شایسته که بر امر آخرت یاری رساند در اختیار داشته باشد .)

زنان تحصیل کرده حوزوی هم، چون برای علم ارزش بسیاری قائل هستند،سعی می کنند در زندگی باهمسر وفرزندان ،علم همراه با عمل را پیشه خود قرار دهند و جهل و نادانی را از آنها بزدایند.همچنین در مراحل انتخاب همسر، زنان حوزوی اموری چون :دینداری،اهل نماز وقرآن بودن ، اخلاق حسنه و….را در اولویت قرار می دهند.

 

فهرست ارجاعات ومنابع ومآخذ :

·1- زن وخانواده دربازخوانی سیره پیامبر (ص)،محمدرضازیبایی نژاد،نشریه حورا، ص20

·2- سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اساتید ودانشجویان استان سمنان 12/12/84

·3- موسوعه احادیث اهل بیت (ع) ج1 ص234-هادی نجفی

·4- کفایة الاثر ص23- علی محمد خزاز قمی

·5- خلاصه عبقات الانوار ج4 ص255

·6- جامع الصغیر، جلال الدین سیوطی  ص95

·7- بحار الانوار ج43 ص81- علامه محمد باقرمجلسی

·8- مناقب آل ابی طالب ج3 ص313-ابن شهر آشوب

·9- کشف الغمة فی معرفة الائمه (ع) ج1 ص363-علی ابن عیسی اربلی- مکتبه بنی هاشمی

·10- پیام زن ،سال اول ،شماره 6

·11- بحار الانوار ج100 ص222-علامه محمد باقرمجلسی

·12- نهج الفصاحة ح1131-ترجمه علی اکبر میرزایی-صالحان 1387

·13- مهارت زندگی با رویکرد دینی ص23- فریبا علاسوند-تهران - سروش هدایت 1386

·14- روان شناسی رشد -علی اکبر شعاری نژاد-انتشارات اطلاعات 1387

·15- ریحانه بهشتی -سیما مخبر وهمکاران - چاپ سی ودوم قم - نور الزهرا (س) - 1386

·16- الکافی ج8 ص93

·17- صحیفه حضرت امام (ره) -ج 7ص 162

·18- ریحانه بهشتی -سیما مخبرو همکاران -چاپ سی ودوم قم- نور الزهرا (س) - 1386

·19- صحیفه حضرت امام (ره) ج7 ص170

·20- همان- ج13 ص207

·21- انسان کامل -مرتضی مطهری -تهران صدرا 1370

·22- سوره مبارکه بقره آیه 223

·23- وسایل الشیعه ج14 ص2 ح1- شیخ حر عاملی- بیروت

·24- سوره مبارکه توبه آیه 71

·25- ماهنامه اخلاقی- تربیتی خلق -شماره 7- 1387

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-05-27] [ 08:42:00 ق.ظ ]





  بانوی بزرگ اسلام   ...

سالروز رحلت بزرگ بانوی اسلام واولین زن مسلمان حضرت خدیجه کبری (س) برامام زمان حضرت مهدی موعود ومقام معظم رهبری وامت مسلمان تسلیت باد.


عایشه می گوید: روزی در کنار پیامبر نشسته بودیم مثل همیشه از خدیجه یادی کرد وچشمانش پراشگ شد من حسادت کردم گفتم از پیر زنی که از قبیله بنی اسد بود چرا اینقدر از اومی گویی ؟ پیامبر اکرم (ص) فرمودند ای حمیرا آن موقع که همه شما کافربودید ومرا تکذیب می کردید این زن مرا پذیرفت وحمایتم کرد وبه من ایمان آورد وسرمایه اش را در اختیار من قرار داد تا اسلام اینچنین رشد یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1393-04-18] [ 08:32:00 ق.ظ ]





  ماه مبارک رمضان   ...

یک بار دیگر سفره ی  مهمانی خدا پهن شده است .و مهمانان بر خوان گسترده خالق هستی نشسته اند واین بار سفره آرایی از فرشتگان نیست بلکه خود خداوند برای پذیرایی مهمانان ویژه اش قدم برداشت . وای کاش در این مهمانی میزبان اصلی امام عصرمان حاضر بود تا برکت وجود او در این خوان بیشتر بهره می بردیم.

چه شود ای گل نرگس باتو دیدار کنم                                        جان واهل هستی ام،بر تو گرفتار کنم

روزه هجر تواز پای بینداخت مرا                                           کی شود با  رطب وصل تو افطار کنم

حلول ماه خدا بر مهمانان خالق هستی مبارک باد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1393-04-11] [ 09:55:00 ق.ظ ]





  میلاد علی اکبر(ع)   ...

سالروز میلاد با سعادت شهید جوان کربلا  علی اکبرآن دلاور مرد وشبه پیامبر(ص) علی بن الحسین (ع) وروز جوان برجوانان ایرانی بخصوص پیروان ولایت مبارک باد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-03-19] [ 08:47:00 ق.ظ ]





  بهار فاطمی مبارک باد   ...

میلاد با سعادت دخت گرانقدر نبی اکرم حضرت ختم المرسلین محمد امین (ص) فاطمه زهرا (س) در دانه پدر وام ابیها وروز زن ومادر بر تمام  زنان مسامان ومادران زحمت کش مبارک.

حدیثی از حضرت زهرا (س):پدر م رسول خدا وهمسرم حجت خدا پدران این امت هستند اگر در بین امت نباشند این امت یتیم هستند ویتیمان نیاز به سرپرست دارند وسرپرستان این امت علمای دینی که هدایتگر مردم از جهل تاریکی ها به نور وسعادت می باشند ودر فردای قیامت در حالی که از هزاران لایه نورانی برتن دارند وارد صحرای محشر می شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1393-01-28] [ 09:22:00 ق.ظ ]





  دهه مبارک فجر   ...

فرارسیدن دهه مبارک فجر بر فجر آفرینان مبارک باد.

فرایند انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۷ چنین میفرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلی ا لله علیه وآله وسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقت فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیتهای تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاریها و جانفشانیهای فراموش ناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالمراه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگترین شاخصه آن است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1392-11-14] [ 10:00:00 ق.ظ ]





  شهادت امام حسن عسکری   ...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA an style="font-family: &quot;Arial&quot;,&quot;sans-serif&quot;; mso-ascii-theme-font: minor-bidi; mso-hansi-theme-font: minor-bidi; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;” lang="FA">هشتم ربیع الاول سالروز شهادت پدر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت فرزند غایب از نظرشان تسلیت عرض می نماییم . عزای تنها امامي كه به حج مشرف نشد.unicode-bidi: embed;">
نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم

فضايل اخلاقي امام عسكري(ع)

امام حسن عسگري عليه السلام در همه صفات پسنديده انساني و اخلاق و فضايل درحد كمال بوده است. آن امام والا مقام در عصر خويش بزرگوارترين، عابدترين، بردبارترين و محترم ترين افراد به شمار مي رفته و داراي انديشه بلند، زباني گويا و پرجاذبه و برخوردار از اخلاق نيك بوده اند. امام يازدهم شيعيان با مردم بسيار مهربان، و نسبت به ضعيفان و افراد تهي دست بسيار بخشنده بودند. او سالار قبيله ايثار، پيشواي مستضعفانِ خاك و مسجود فرشتگان افلاك بود. سلام سوخته دلانِ عطشان بر آن امام همام باد.

تنها امامي كه به حج مشرف نشد

بني العباس چنان بر امام سخت گرفتند و مانند پدرش امام هادي او را در پادگان سامرا تحت نظارت و مراقبت دائمي نگاه داشتند كه او در عمر مبارك خود نتوانست حتي براي يكبار هم كه شده به زيارت خانه خدا و قبر جد اطهرش در مدينه برود لذا تنها امامي است كه به مكه نرفته است و به بعضي از شيعيان خود هم پس از بر عهده گرفتن هزينه سفرشان وكالت مي­داد تا به نيابت از او به كربلا - كه برخلاف مكه و مدينه فاصله زيادي با سامرا نداشت - مشرف شوند و قبر جد غريبش امام حسين را زيارت كرده و از كربلا براي او تربت حسيني را به سوغات آوردند.
جوانترين امامي كه پس از جد خود امام جواد(ع) كه درسن 25 سالگي به شهادت رسيد. درسال 260 قمري در سن 28 سالگي در سامرا كشته گرديد و در منزل مسكوني خود كه اكنون حرم و بارگاه او و پدر و خواهر و همسرش مي­باشد به خاك سپرده شد.

اين شهادت از عبرت­هاي تلخ تاريخ است. بني العباس كه با شعار الرضا من آل محمد، بني اميه را با شمشير ابومسلم ايراني از صحنه سياست بركنار كردند بيشتر از بني اميه كه در دشمني با آل پيامبر چيزي فروگذار نكردند امام كشتند.

و اين نشان مي­دهد كه نه تنها نبايد به ادعاها و شعارهاي ظاهري حاكمان وحكومتها اعتنا كرد، بلكه بايد در عمل هم رفتار و كردار آنها را در نظر داشت.

هم براين اساس است كه بعضي كه توفيق سفرهاي مكرر حج خانه خدا را دارند سعي مي­كنند يك حج خود را به نيابت از امام عسكري كه به حج نرفت انجام دهند تا بدينوسيله اداي احترامي به ساحت اين امام جوان كه گوهر تابناك و دُرّ يگانه خلقت يعني امام زمان را به عالم بشريت تقديم كرده است داشته باشند.

از امام عسكري تفسيري باقي مانده است كه البته همه قرآن نيست و هم اينكه منسوب به ايشان است. در تفسير آيه اول سوره مریم كهيعص در روايتي از امام آمده كه از ایشان هست به شرح ذیل می باشد : خداوند در اين آيه با رمز به فاجعه كربلا و تشنگي امام حسين اشاره كرده است ك» مراد كربلاست، «ه» يعني هلاكت يزيد، «ع» عطش حسين است، «ص» صبر حسين و يارانش

چرا شیعه سرداب را محترم می شمارد.

مسلمانان اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارند؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

بر اساس تاريخ و روايات، امام مهدي(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر مي برد و بنا به مصالحي تولد و زندگي او آشكار نبود و بعد از رحلت پدر گرامي‌شان، غيبت صغراي آن حضرت، آغاز شد. امام مهدي(ع) بعد از نماز گزاردن بر پيكر پاك پدر و تدفين آن حضرت، وارد منزل شد و ديگر كسي آن حضرت را در اجتماع و در ميان مردم نديد.

خانه پدر بزرگوار آن حضرت در سامرا، دو قسمت داشت؛ يك سمت براي مردان و قسمت ديگر براي زنان، يك سرداب هم زير اتاق‌ها قرار داشت. كه در روز‌هاي گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگي مي كردند.

اين سرداب، امروز در ضلع شمال غربي صحن‌هاي عسكريين عليهم السلام و در پانزده‌متري بقعه و حرم مطهر قرار دارد. اين صحن، به طول شصت و عرض بيست متر و داراي ايوان و شبستان مي‌باشد. روي سرداب، مسجدي وجود دارد كه به مسجد صاحب مشهور است. بر فراز سرداب، گنبدي كاشي‌كاري قرار دارد. بر مدخل ورودي سرداب، دري نصب شده كه به «باب الغيبة» معروف مي‌باشد و پشت آن، اتاق كوچكي به طول 2 متر عرض 5/1 متر وجود دارد كه به محل غيبت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مشهور است..

چاهي معروف به «چاه غيبت» نيز در گوشه همين اتاق وجود دارد؛ ولي در متون معتبر شيعي، به چاه غيبت يا محل غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اشاره نشده است و بزرگان شيعه نيز به انكار آن پرداخته‌اند.
علت اين نامگذاري اين است كه چون عده‌اي از زائران در داخل سرداب، از حوضي كه محل وضوي امام هادي و عسكري عليهم السلام بوده به عنوان تبرك خاك بر مي‌داشتند كم كم به چاه غيبت معروف شد.

داستان غيبت حضرت مهدي(ع) در سرداب «سامرا» و زندگي كردن آن حضرت در اين مكان، دروغ و بهتاني بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه، چنين باوري ندارند
آن حضرت بنا به روايات در ميان مردم زندگي مي كند و در موسم حج حاضر مي شود، ولي مردم او را نمي شناسند.
مسلمانان هم اكنون اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارد؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

اين يك امر معقول و طبيعي است كه به جهت علاقه مندي به پيشوا و رهبر ديني، آنچه متعلق به او است محترم داشته شود، در ميان تمامي اديان و مذاهب چنين است و شيعه از اين عشق و احترام به مكان‌هاي مقدس و مشاهد مشرفه دفاع مي كند و آن را از مصاديق «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » مي داند

چهل حدیث از امام حسن عسكري (ع)

1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم


نام ايشان حسن بن علي، كنيه اش ابومحمد و القابشان:عسكرى، زكى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسكرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نيز گفته مى‏شد.) پدر ارجمندش امام على النقى(ع) ونام مادرش، “حُديث” است و براى اين بانوى پرهيزكار و شايسته، نام‏هاى ديگرى چون سليل"، “سوسن” و “جدّه” نيز گفته شده است. اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

درباره تاريخ روز تولد ايشان، روزهاى ديگرى چون چهارم و دهم ربيع‏الثّانى نيز ذكر شده است. اما قول مشهور علما و مورخان شيعه، همان هشتم ربيع الثاني است.




صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.


; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;} –> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA an style="font-family: "Arial","sans-serif"; mso-ascii-theme-font: minor-bidi; mso-hansi-theme-font: minor-bidi; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;” lang="FA">هشتم ربیع الاول سالروز شهادت پدر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت فرزند غایب از نظرشان تسلیت عرض می نماییم . عزای تنها امامي كه به حج مشرف نشد.unicode-bidi: embed;">
نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم
فضايل اخلاقي امام عسكري(ع)
امام حسن عسگري عليه السلام در همه صفات پسنديده انساني و اخلاق و فضايل درحد كمال بوده است. آن امام والا مقام در عصر خويش بزرگوارترين، عابدترين، بردبارترين و محترم ترين افراد به شمار مي رفته و داراي انديشه بلند، زباني گويا و پرجاذبه و برخوردار از اخلاق نيك بوده اند. امام يازدهم شيعيان با مردم بسيار مهربان، و نسبت به ضعيفان و افراد تهي دست بسيار بخشنده بودند. او سالار قبيله ايثار، پيشواي مستضعفانِ خاك و مسجود فرشتگان افلاك بود. سلام سوخته دلانِ عطشان بر آن امام همام باد.

تنها امامي كه به حج مشرف نشد

بني العباس چنان بر امام سخت گرفتند و مانند پدرش امام هادي او را در پادگان سامرا تحت نظارت و مراقبت دائمي نگاه داشتند كه او در عمر مبارك خود نتوانست حتي براي يكبار هم كه شده به زيارت خانه خدا و قبر جد اطهرش در مدينه برود لذا تنها امامي است كه به مكه نرفته است و به بعضي از شيعيان خود هم پس از بر عهده گرفتن هزينه سفرشان وكالت مي­داد تا به نيابت از او به كربلا - كه برخلاف مكه و مدينه فاصله زيادي با سامرا نداشت - مشرف شوند و قبر جد غريبش امام حسين را زيارت كرده و از كربلا براي او تربت حسيني را به سوغات آوردند.
جوانترين امامي كه پس از جد خود امام جواد(ع) كه درسن 25 سالگي به شهادت رسيد. درسال 260 قمري در سن 28 سالگي در سامرا كشته گرديد و در منزل مسكوني خود كه اكنون حرم و بارگاه او و پدر و خواهر و همسرش مي­باشد به خاك سپرده شد.

اين شهادت از عبرت­هاي تلخ تاريخ است. بني العباس كه با شعار الرضا من آل محمد، بني اميه را با شمشير ابومسلم ايراني از صحنه سياست بركنار كردند بيشتر از بني اميه كه در دشمني با آل پيامبر چيزي فروگذار نكردند امام كشتند.

و اين نشان مي­دهد كه نه تنها نبايد به ادعاها و شعارهاي ظاهري حاكمان وحكومتها اعتنا كرد، بلكه بايد در عمل هم رفتار و كردار آنها را در نظر داشت.

هم براين اساس است كه بعضي كه توفيق سفرهاي مكرر حج خانه خدا را دارند سعي مي­كنند يك حج خود را به نيابت از امام عسكري كه به حج نرفت انجام دهند تا بدينوسيله اداي احترامي به ساحت اين امام جوان كه گوهر تابناك و دُرّ يگانه خلقت يعني امام زمان را به عالم بشريت تقديم كرده است داشته باشند.

از امام عسكري تفسيري باقي مانده است كه البته همه قرآن نيست و هم اينكه منسوب به ايشان است. در تفسير آيه اول سوره مریم كهيعص در روايتي از امام آمده كه از ایشان هست به شرح ذیل می باشد : خداوند در اين آيه با رمز به فاجعه كربلا و تشنگي امام حسين اشاره كرده است ك» مراد كربلاست، «ه» يعني هلاكت يزيد، «ع» عطش حسين است، «ص» صبر حسين و يارانش

e="font-size: 12.0pt; font-family: "Arial","sans-serif"; mso-ascii-theme-font: minor-bidi; mso-fareast-font-family: "Times New Roman"; mso-hansi-theme-font: minor-bidi; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;" mce_style="font-size: 12.0pt; font-family: &quot;Arial&quot;,&quot;sans-serif&quot;; mso-ascii-theme-font: minor-bidi; mso-fareast-font-family: &quot;Times New Roman&quot;; mso-hansi-theme-font: minor-bidi; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;">

چرا شیعه سرداب را محترم می شمارد.

مسلمانان اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارند؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

بر اساس تاريخ و روايات، امام مهدي(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر مي برد و بنا به مصالحي تولد و زندگي او آشكار نبود و بعد از رحلت پدر گرامي‌شان، غيبت صغراي آن حضرت، آغاز شد. امام مهدي(ع) بعد از نماز گزاردن بر پيكر پاك پدر و تدفين آن حضرت، وارد منزل شد و ديگر كسي آن حضرت را در اجتماع و در ميان مردم نديد.

خانه پدر بزرگوار آن حضرت در سامرا، دو قسمت داشت؛ يك سمت براي مردان و قسمت ديگر براي زنان، يك سرداب هم زير اتاق‌ها قرار داشت. كه در روز‌هاي گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگي مي كردند.

اين سرداب، امروز در ضلع شمال غربي صحن‌هاي عسكريين عليهم السلام و در پانزده‌متري بقعه و حرم مطهر قرار دارد. اين صحن، به طول شصت و عرض بيست متر و داراي ايوان و شبستان مي‌باشد. روي سرداب، مسجدي وجود دارد كه به مسجد صاحب مشهور است. بر فراز سرداب، گنبدي كاشي‌كاري قرار دارد. بر مدخل ورودي سرداب، دري نصب شده كه به «باب الغيبة» معروف مي‌باشد و پشت آن، اتاق كوچكي به طول 2 متر عرض 5/1 متر وجود دارد كه به محل غيبت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مشهور است..

چاهي معروف به «چاه غيبت» نيز در گوشه همين اتاق وجود دارد؛ ولي در متون معتبر شيعي، به چاه غيبت يا محل غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اشاره نشده است و بزرگان شيعه نيز به انكار آن پرداخته‌اند.
علت اين نامگذاري اين است كه چون عده‌اي از زائران در داخل سرداب، از حوضي كه محل وضوي امام هادي و عسكري عليهم السلام بوده به عنوان تبرك خاك بر مي‌داشتند كم كم به چاه غيبت معروف شد.

داستان غيبت حضرت مهدي(ع) در سرداب «سامرا» و زندگي كردن آن حضرت در اين مكان، دروغ و بهتاني بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه، چنين باوري ندارند
آن حضرت بنا به روايات در ميان مردم زندگي مي كند و در موسم حج حاضر مي شود، ولي مردم او را نمي شناسند.
مسلمانان هم اكنون اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارد؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

اين يك امر معقول و طبيعي است كه به جهت علاقه مندي به پيشوا و رهبر ديني، آنچه متعلق به او است محترم داشته شود، در ميان تمامي اديان و مذاهب چنين است و شيعه از اين عشق و احترام به مكان‌هاي مقدس و مشاهد مشرفه دفاع مي كند و آن را از مصاديق «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » مي داند

چهل حدیث از امام حسن عسكري (ع)

1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم


نام ايشان حسن بن علي، كنيه اش ابومحمد و القابشان:عسكرى، زكى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسكرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نيز گفته مى‏شد.) پدر ارجمندش امام على النقى(ع) ونام مادرش، “حُديث” است و براى اين بانوى پرهيزكار و شايسته، نام‏هاى ديگرى چون سليل"، “سوسن” و “جدّه” نيز گفته شده است. اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

درباره تاريخ روز تولد ايشان، روزهاى ديگرى چون چهارم و دهم ربيع‏الثّانى نيز ذكر شده است. اما قول مشهور علما و مورخان شيعه، همان هشتم ربيع الثاني است.




صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA ,helvetica,sans-serif;">family: arial,helvetica,sans-serif;">هشتم ربیع الاول سالروز شهادت پدر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت فرزند غایب از نظرشان تسلیت عرض می نماییم . عزای تنها امامي كه به حج مشرف نشد.

e="font-family: arial,helvetica,sans-serif;" mce_style="font-family: arial,helvetica,sans-serif;">


نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم
فضايل اخلاقي امام عسكري(ع)
امام حسن عسگري عليه السلام در همه صفات پسنديده انساني و اخلاق و فضايل درحد كمال بوده است. آن امام والا مقام در عصر خويش بزرگوارترين، عابدترين، بردبارترين و محترم ترين افراد به شمار مي رفته و داراي انديشه بلند، زباني گويا و پرجاذبه و برخوردار از اخلاق نيك بوده اند. امام يازدهم شيعيان با مردم بسيار مهربان، و نسبت به ضعيفان و افراد تهي دست بسيار بخشنده بودند . او سالار قبيله ايثار، پيشواي مستضعفانِ خاك و مسجود فرشتگان افلاك بود . سلام سوخته دلانِ عطشان بر آن امام همام باد.

تنها امامي كه به حج مشرف نشد

بني العباس چنان بر امام سخت گرفتند و مانند پدرش امام هادي او را در پادگان سامرا تحت نظارت و مراقبت دائمي نگاه داشتند كه او در عمر مبارك خود نتوانست حتي براي يكبار هم كه شده به زيارت خانه خدا و قبر جد اطهرش در مدينه برود لذا تنها امامي است كه به مكه نرفته است و به بعضي از شيعيان خود هم پس از بر عهده گرفتن هزينه سفرشان وكالت مي­داد تا به نيابت از او به كربلا - كه برخلاف مكه و مدينه فاصله زيادي با سامرا نداشت - مشرف شوند و قبر جد غريبش امام حسين را زيارت كرده و از كربلا براي او تربت حسيني را به سوغات آوردند.
جوانترين امامي كه پس از جد خود امام جواد(ع ) كه درسن 25 سالگي به شهادت رسيد. درسال 260 قمري در سن 28 سالگي در سامرا كشته گرديد و در منزل مسكوني خود كه اكنون حرم و بارگاه او و پدر و خواهر و همسرش مي­باشد به خاك سپرده شد.

اين شهادت از عبرت­هاي تلخ تاريخ است. بني العباس كه با شعار الرضا من آل محمد، بني اميه را با شمشير ابومسلم ايراني از صحنه سياست بركنار كردند بيشتر از بني اميه كه در دشمني با آل پيامبر چيزي فروگذار نكردند امام كشتند.

و اين نشان مي­دهد كه نه تنها نبايد به ادعاها و شعارهاي ظاهري حاكمان وحكومتها اعتنا كرد، بلكه بايد در عمل هم رفتار و كردار آنها را در نظر داشت.

هم براين اساس است كه بعضي كه توفيق سفرهاي مكرر حج خانه خدا را دارند سعي مي­كنند يك حج خود را به نيابت از امام عسكري كه به حج نرفت انجام دهند تا بدينوسيله اداي احترامي به ساحت اين امام جوان كه گوهر تابناك و دُرّ يگانه خلقت يعني امام زمان را به عالم بشريت تقديم كرده است داشته باشند.

از امام عسكري تفسيري باقي مانده است كه البته همه قرآن نيست و هم اينكه منسوب به ايشان است. در تفسير آيه اول سوره مریم كهيعص در روايتي از امام آمده كه از ایشان هست به شرح ذیل می باشد : خداوند در اين آيه با رمز به فاجعه كربلا و تشنگي امام حسين اشاره كرده است  ك» مراد كربلاست،  «ه» يعني هلاكت يزيد، «ع» عطش حسين است، «ص» صبر حسين و يارانش

چرا شیعه سرداب را محترم می شمارد.

مسلمانان اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارند؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

بر اساس تاريخ و روايات، امام مهدي(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر مي برد و بنا به مصالحي تولد و زندگي او آشكار نبود و بعد از رحلت پدر گرامي‌شان، غيبت صغراي آن حضرت، آغاز شد. امام مهدي(ع) بعد از نماز گزاردن بر پيكر پاك پدر و تدفين آن حضرت، وارد منزل شد و ديگر كسي آن حضرت را در اجتماع و در ميان مردم نديد.

خانه پدر بزرگوار آن حضرت در سامرا، دو قسمت داشت؛ يك سمت براي مردان و قسمت ديگر براي زنان، يك سرداب هم زير اتاق‌ها قرار داشت . كه در روز‌هاي گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگي مي كردند.

اين سرداب، امروز در ضلع شمال غربي صحن‌هاي عسكريين عليهم السلام و در پانزده‌متري بقعه و حرم مطهر قرار دارد. اين صحن، به طول شصت و عرض بيست متر و داراي ايوان و شبستان مي‌باشد. روي سرداب، مسجدي وجود دارد كه به مسجد صاحب مشهور است. بر فراز سرداب، گنبدي كاشي‌كاري قرار دارد. بر مدخل ورودي سرداب، دري نصب شده كه به «باب الغيبة» معروف مي‌باشد و پشت آن، اتاق كوچكي به طول 2 متر عرض 5/1 متر وجود دارد كه به محل غيبت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مشهور است. .

چاهي معروف به «چاه غيبت» نيز در گوشه همين اتاق وجود دارد؛ ولي در متون معتبر شيعي، به چاه غيبت يا محل غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اشاره نشده است و بزرگان شيعه نيز به انكار آن پرداخته‌اند.
علت اين نامگذاري اين است كه چون عده‌اي از زائران در داخل سرداب، از حوضي كه محل وضوي امام هادي و عسكري عليهم السلام بوده به عنوان تبرك خاك بر مي‌داشتند كم كم به چاه غيبت معروف شد.

داستان غيبت حضرت مهدي(ع) در سرداب «سامرا» و زندگي كردن آن حضرت در اين مكان، دروغ و بهتاني بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه، چنين باوري ندارند
آن حضرت بنا به روايات در ميان مردم زندگي مي كند و در موسم حج حاضر مي شود، ولي مردم او را نمي شناسند.
مسلمانان هم اكنون اين خانه و اين سرداب را محترم مي دارد؛ زيرا امامانشان در اين خانه زندگي مي كردند، و در همين خانه، امام ‌هادي(ع)، امام عسكري(ع) و نيز امام مهدي(ع) خداوند سبحان را عبادت مي كردند.

اين يك امر معقول و طبيعي است كه به جهت علاقه مندي به پيشوا و رهبر ديني، آنچه متعلق به او است محترم داشته شود، در ميان تمامي اديان و مذاهب چنين است و شيعه از اين عشق و احترام به مكان‌هاي مقدس و مشاهد مشرفه دفاع مي كند و آن را از مصاديق «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » مي داند

چهل حدیث از امام حسن عسكري (ع)

1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

نگاهي به زندگاني امام و پيشواي يازدهم


نام ايشان حسن بن علي، كنيه اش ابومحمد و القابشان:عسكرى، زكى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسكرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نيز گفته مى‏شد.) پدر ارجمندش امام على النقى(ع) ونام مادرش، “حُديث” است و براى اين بانوى پرهيزكار و شايسته، نام‏هاى ديگرى چون سليل"، “سوسن” و “جدّه” نيز گفته شده است. اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

درباره تاريخ روز تولد ايشان، روزهاى ديگرى چون چهارم و دهم ربيع‏الثّانى نيز ذكر شده است. اما قول مشهور علما و مورخان شيعه، همان هشتم ربيع الثاني است.




صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.


 

; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;} –>

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1392-10-22] [ 08:46:00 ق.ظ ]





  رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم   ...

28 ماه صفر سالروز رحلت اشرف مخلوقات وکریمترین موجود عالم امکان وکائنات حضرت محمد (ص) و سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبی (ع) بر امام زمان مهدی موعود عجج ونائب برحقش امام خامنه ای و امت شیعه تسلیت وتهزیت باد.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محبوبترین مردم نزد من فرزندم حسن می باشد. که از نظر خلق وخُلق شبیه ترین به من است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1392-10-07] [ 08:59:00 ق.ظ ]





  هفته بسیج   ...

بسیج مدرسه عشق است عشق به ولی فقیه ،عشق به راه پاک شهداء، عشق به اخلاص در عمل، وعشق به فداکاری وجانبازی عاشقان در برابر معشوقشان ،آخرراه سعادت از همین بزرگ راه تاریخ میگذردوغیر این نیست.

فرارسیدن هفته مقدس بسیج وپیمان دوباره با شهدای عزیزمان بر رهبر عظیم انقلاب حضرت آیة الله  خامنه ای وخانواده معظم شهداء وملت شریف ایران مبارک باد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1392-09-06] [ 11:26:00 ق.ظ ]





  اجر بزرگ امام حسین (ع) چه بود؟   ...

از آنجایی که امام حسین در برابر خداوند عشق بازی میکند ،وباتحمل بالای صبر وایثار ومقاومت ،حتی از بچه شش ماهه اش میگذرد ،وتمام همتش را می کند تا مردم حتی دشمنانش ،نجات پیدا کنند؛ ودر این مصیبت بزرگ  وجهاد نابرابر در روز عاشورا،خداوند در مقابل وعده جه اجر وپاداشی به او میدهد؟

از خوانندگان محترم تقاضا می شود نظریه های زیبای خود را در این زمیته ارسال نموده تا با جمع بندی آنها یک نظر خوب وزیبا وبا دلیل واستدلال ارائه شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1392-08-25] [ 10:06:00 ق.ظ ]





  شهادت اسوه صبر وپایداری   ...

شهادت بزرگ مرد تاریخ وکوه صبر وپایداری حضرت امام سجاد علیه السلام بر امام زمان مهدی موعود عجج و نائب بر حقش رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای و تمام شیعیان جهان تسلیت باد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:57:00 ق.ظ ]





  امام عشق   ...

روزگار عجیبی است،،،بعضی ها امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را…میدانی چرا؟

زیرا امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان ببرند.اینگونه بود که کوفیان عاشورا را رقم زدند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1392-08-18] [ 08:35:00 ق.ظ ]





  عزای امام حسین (ع)   ...

e="font-size: 9.0pt;">

آیت ا… شيخ جعفر شوشتری(ره) در کتاب ارزشمند خود، خصایص الحسینی ویژگیهای مجالس حضرت سيد الشهدا امام حسین عليه السلام را با توجه به احادیث و روایات این گونه بیان می کند :
1. جایگاه درود فرستادن خدا بر برپادارندگان و سوگواران آن مجلس است.
2. جایگاه گرد هم آیی فرشتگان تقرب یافته است.
3. جایگاه دست یافتن به دعای پیامبر و جانشینش حضرت علی و حضرت زهرا و امام حسین صلوات ا… علیهم اجمعین میباشد.
4. جایگاه مورد توجه و رحمت آمیز امام حسین است.
5. جایگاه بیان سخنان و گفتارهای آن حضرت در میان سوگواران گرد هم آمده است.
6. جایگاهی که امام صادق بدان عشق می ورزد.
7. جایگاهی که در فرازمندی بسان عرفه است.
8. جایگاهی که در پاکی بسان مشعر الحرام است.
9. جایگاهی که در قداست بسان حطیم (فاصله میان حجرالاسود و در کعبه است).
10. جایگاهی که در عظمت و پاکی بسان جایگاه طواف خانه خداست.
11. جایگاهی که در معنویت بسان حرم امام حسین علیه السلام است.
12. جایگاهی که فرو نشاننده آتش های شعله ور دوزخ است.
13. جایگاهی که سرچشمه آب حیات در سرای بهشت است.
14. مجلسی که به مجالسی پیوند می خورد که آغازش پیش از آفرینش و پایانش روز رستاخیز است.

آری مجلسی که به نام امام حسین علیه السلام برگزار می شود دارای این ویژگی ها می باشد. بیاییم قدر و منزلت این گونه مجالس را بهتر بدانیم و با معرفت و محبت نسبت به امام حسین (ع) در هرچه بهتر برگزار کردن این مجالس کوشا باشیم

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1392-08-14] [ 10:51:00 ق.ظ ]





  امام هادی (ع)   ...

سالروزمیلاد با سعادت دهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت حضرت علی النقی علیه السلام بر ساحت مقدس امام زمان (ع) ورهبر معظم انقلاب وتمام شیعیان جهان مبارک.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1392-08-01] [ 08:18:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما